عشق رو به من معرفی کن پارت 6
@رزی
جلوی رستوران باکلاسی وایسادیم
باورم نمیشد اینجا باید غذا بخوریم
از ماشین پیاده شدیم و از پله های رستوران بالا رفتیم
خیلیییییییییییییییییی باکلاس بود
وقتی که اون پسرا رو دیدیم به سمتشون رفتیم
جیمین و ته : سلام
من و جنی : سلام
جیمین : خوبید؟
من : ممنون
و پشت میز نشستیم
یکم دیگه حرف زدیم
تهیونگ خیلی ساکت بود انگار واقعا از ما متنفر بود
وقتی گارسون اومد ما غذا رو سفارش دادیم
من اسپاگتی جنی سوشی ته استیک و جیمین هم اسپاگتی
غذا هارو آوردن و ما شروع به خوردن غذا کردیم
جیمین سعی میکرد با ما صمیمی تر بشه ولی تهیونگ اصلا
غذام که تموم شد از پشت میز بلند شدم
من: ببخشید من الان میام
و به سمت سرویس رفتم
دستشویی زنانه مردونه نداشت مشغول شستن دستام بودم که دیدم در دستشویی باز شد
جیمین بود!
جلوی رستوران باکلاسی وایسادیم
باورم نمیشد اینجا باید غذا بخوریم
از ماشین پیاده شدیم و از پله های رستوران بالا رفتیم
خیلیییییییییییییییییی باکلاس بود
وقتی که اون پسرا رو دیدیم به سمتشون رفتیم
جیمین و ته : سلام
من و جنی : سلام
جیمین : خوبید؟
من : ممنون
و پشت میز نشستیم
یکم دیگه حرف زدیم
تهیونگ خیلی ساکت بود انگار واقعا از ما متنفر بود
وقتی گارسون اومد ما غذا رو سفارش دادیم
من اسپاگتی جنی سوشی ته استیک و جیمین هم اسپاگتی
غذا هارو آوردن و ما شروع به خوردن غذا کردیم
جیمین سعی میکرد با ما صمیمی تر بشه ولی تهیونگ اصلا
غذام که تموم شد از پشت میز بلند شدم
من: ببخشید من الان میام
و به سمت سرویس رفتم
دستشویی زنانه مردونه نداشت مشغول شستن دستام بودم که دیدم در دستشویی باز شد
جیمین بود!
۱۹.۵k
۰۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.