پارت ۳۷ فصل ۲
-اها... چه جالب... الان لونا خبر داره من خبر ندارم؟... چقد جالبه... دیگه چیا مونده... چرا اینکارو باهام کردین... تو که میدونستی من اگه حتی یک شب ارام بخش نمیخورم زنده نمیموندم... اگه خودمو با الکل سر گرم نمیکردم الان یک روانی بودم... البته که شدم... تو داری منو روانی میکنی... البته از تو که انتظاری نمیرفت بهم بگی... موندم چرا لونا؟؟ اون که وضع منو میدونست و نگفت... واقعا عجیبه...
€من بهش گفتم نگه...
-تو چه غلطی کردی؟؟.... فک نمیکنی همه اینا خودخواهی بود؟ *داد
حیاط بزرگی بود... در ورودی دقیقا روبروی خونه بود... بینشون یک فواره اب بود.... دو طرف حیاط گل ارایی شده بود و تک تک چمن ها بریده شده و مرتب بود... گوشه هر کدوم از قسمت هایی که چمن کاشته شده بود ، بید مجنون بود... نسیم خنک که نشون میداد زمانمون رو تو فصل بهار میگذرونیم از لابه لای بید ها رد میشد و شاخه های اون رو تکون میداد... صدای بهم خوردن ناشی ازین حرکت باد به گوشم میرسید و واقعا صحنه قشنگی بود... ولی حیف اینقدر عصبانی بودم که نمیتونستم هیچکدوم رو از صمیم دلم حس کنم...
-تو چه غلطی کردی؟؟.... فک نمیکنی همه اینا خودخواهی بود؟ *داد
€ببین...
-هیچی نگو...
ما دقیقا کنار یکی از بیدها بودیم که زیرش نیمکت داشت...
سریع خودمو رسوندم به صندلی و نشستم روش...
-ای... ته یونگ... یک لیوان اب بیار... سریع
€کوک خوبی؟ *نگران
-فقط اب بیار...
€باشه باشه... اروم باش
€نیلا.... *داد
+بله...
€سریع یک لیوان اب بیار
+ب... باشه
دستای لرزونم رو بردم توی جیب کنم و اروم قرصام رو برداشتم...
€اینا چیه میخوری؟
-چیه به نظرت؟
€قرص... ولی ...
-اینقد حرف نزن*داد عصبانی.
€تو با خودت چیکار کردی؟؟؟؟
-چته چرا داد میزنی...
€چرا اینقد در داروهات بالاس...
-من هرچی بگم حالیت نمیشه که..
+اب رو اوردم...
€نیلا برو داخل ما چند دقیقه دیگه میایم
€کوک من واقعا متاسفم... قبول دارم... قبول دارم خود خواهانه بود کارم... ولی باید توهم درک کنی...
درک کن... تو هم اگه جای من بودی به خودت اجازه انجام این کار رو نمیدادی...
+من به گذشته کار ندارم.... مهم زمان حاله... من نمیخوام تو بخاطر وضعی که دارم بزاری نیلا پیشم باشه... خودم خودمو بهت ثابت میکنم
€کوک من متاسفم... منم باید بهت حق میدادم... بیا مثل قبل مثل دوتا داداش باشیم...
-من.. خیلی خوشحالم... ازینکه اینو خودت گفتی... حرفی که بغض نمیزاشت بگمش...
€مرد... تو داری گریه میکنی؟؟؟ *خنده
-اذیتم نکن... احساساتی شدم.... ولی خب این فقط احساساتی شدن نیست.. پشتش درده... *خنده
€باشه... حالا بیا بقلم...
-اهوم
و همو بغل کردیم
€من بهش گفتم نگه...
-تو چه غلطی کردی؟؟.... فک نمیکنی همه اینا خودخواهی بود؟ *داد
حیاط بزرگی بود... در ورودی دقیقا روبروی خونه بود... بینشون یک فواره اب بود.... دو طرف حیاط گل ارایی شده بود و تک تک چمن ها بریده شده و مرتب بود... گوشه هر کدوم از قسمت هایی که چمن کاشته شده بود ، بید مجنون بود... نسیم خنک که نشون میداد زمانمون رو تو فصل بهار میگذرونیم از لابه لای بید ها رد میشد و شاخه های اون رو تکون میداد... صدای بهم خوردن ناشی ازین حرکت باد به گوشم میرسید و واقعا صحنه قشنگی بود... ولی حیف اینقدر عصبانی بودم که نمیتونستم هیچکدوم رو از صمیم دلم حس کنم...
-تو چه غلطی کردی؟؟.... فک نمیکنی همه اینا خودخواهی بود؟ *داد
€ببین...
-هیچی نگو...
ما دقیقا کنار یکی از بیدها بودیم که زیرش نیمکت داشت...
سریع خودمو رسوندم به صندلی و نشستم روش...
-ای... ته یونگ... یک لیوان اب بیار... سریع
€کوک خوبی؟ *نگران
-فقط اب بیار...
€باشه باشه... اروم باش
€نیلا.... *داد
+بله...
€سریع یک لیوان اب بیار
+ب... باشه
دستای لرزونم رو بردم توی جیب کنم و اروم قرصام رو برداشتم...
€اینا چیه میخوری؟
-چیه به نظرت؟
€قرص... ولی ...
-اینقد حرف نزن*داد عصبانی.
€تو با خودت چیکار کردی؟؟؟؟
-چته چرا داد میزنی...
€چرا اینقد در داروهات بالاس...
-من هرچی بگم حالیت نمیشه که..
+اب رو اوردم...
€نیلا برو داخل ما چند دقیقه دیگه میایم
€کوک من واقعا متاسفم... قبول دارم... قبول دارم خود خواهانه بود کارم... ولی باید توهم درک کنی...
درک کن... تو هم اگه جای من بودی به خودت اجازه انجام این کار رو نمیدادی...
+من به گذشته کار ندارم.... مهم زمان حاله... من نمیخوام تو بخاطر وضعی که دارم بزاری نیلا پیشم باشه... خودم خودمو بهت ثابت میکنم
€کوک من متاسفم... منم باید بهت حق میدادم... بیا مثل قبل مثل دوتا داداش باشیم...
-من.. خیلی خوشحالم... ازینکه اینو خودت گفتی... حرفی که بغض نمیزاشت بگمش...
€مرد... تو داری گریه میکنی؟؟؟ *خنده
-اذیتم نکن... احساساتی شدم.... ولی خب این فقط احساساتی شدن نیست.. پشتش درده... *خنده
€باشه... حالا بیا بقلم...
-اهوم
و همو بغل کردیم
۳.۱k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.