Death part5
پارت 5
ویو ات
رفتم به جونگکوک خبر بدم که میتونم بیام در اتاق رو باز کردم ولی لباس تنش نبود نمیدونم چرا ولی جذب سیکس پک هاش شدم{لخت نیست شلوار داره} همین طوری داشتم نگا میکردم
جونگکوک:خانم پاک چیزی روی بدنمه
ات:نه ببخشید
جونگکوک:آها
ات:چرا لباستون رو در اوردین
جونگکوک:چای ریخت روی لباسم
ات:آها راستی من میتونم بیام
جونگکوک:چه خوب
ات:من دیگه میرم خونه
جونگکوک:تنها
ات:اره مشکلش چیه
جونگکوک:اخه یه دختر جوون تنها شاید اتفاقی براش بیفته
ات:با تاکسی میرم
جونگکوک:ایندفه با من بیا دیدی راننده تاکسیــــ...
ات:آقای جئون حواسم به خودم هست
جونگکوک:من فقط اخطار دادم قسد بدی نداشتم
ات: اوکی
{ات رفت کیفش رو برداشت با جونگکوک سوار ماشین شد ات آدرس خونش رو داد}
{ات خبر نداشت که شده معشوق جونگکوک}
ات:توی همین کوچه خونم هست پیاده میشم اینجا ممنون
جونگکوک:تا دم در خونت میام
ات:نه نمیخواد
{ات پیاده شد با خوشحالی به سمت خونش رفت برای 2شنبه ذوق زیادی داشت}
{جونگکوک هم خوشحال بود از اینکه ات میاد}
روز دوشنبه ساعت 10:00
قرار نیست آخرش خوب تموم بشه
ویو ات
رفتم به جونگکوک خبر بدم که میتونم بیام در اتاق رو باز کردم ولی لباس تنش نبود نمیدونم چرا ولی جذب سیکس پک هاش شدم{لخت نیست شلوار داره} همین طوری داشتم نگا میکردم
جونگکوک:خانم پاک چیزی روی بدنمه
ات:نه ببخشید
جونگکوک:آها
ات:چرا لباستون رو در اوردین
جونگکوک:چای ریخت روی لباسم
ات:آها راستی من میتونم بیام
جونگکوک:چه خوب
ات:من دیگه میرم خونه
جونگکوک:تنها
ات:اره مشکلش چیه
جونگکوک:اخه یه دختر جوون تنها شاید اتفاقی براش بیفته
ات:با تاکسی میرم
جونگکوک:ایندفه با من بیا دیدی راننده تاکسیــــ...
ات:آقای جئون حواسم به خودم هست
جونگکوک:من فقط اخطار دادم قسد بدی نداشتم
ات: اوکی
{ات رفت کیفش رو برداشت با جونگکوک سوار ماشین شد ات آدرس خونش رو داد}
{ات خبر نداشت که شده معشوق جونگکوک}
ات:توی همین کوچه خونم هست پیاده میشم اینجا ممنون
جونگکوک:تا دم در خونت میام
ات:نه نمیخواد
{ات پیاده شد با خوشحالی به سمت خونش رفت برای 2شنبه ذوق زیادی داشت}
{جونگکوک هم خوشحال بود از اینکه ات میاد}
روز دوشنبه ساعت 10:00
قرار نیست آخرش خوب تموم بشه
۲.۹k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.