یه دیوونه دنبالم کرده!!!(𝙿𝙰𝚁𝚃𝟼)
اصلا متوجه نگاه بقیه و صدا زدن های کوک نشده بودم، احساس میکردم صورتم خیسه، با لبخند فیک برگشتم سمت بقیه دیدم همه با چشمای نگران دارن نگام میکنن، جونگکوک کایلا رو گذاشت روی زمین و منو داخل بغلش گرفت، اون نگران شده بود، من با حالت گیج داشتم به اونا نگاه میکردم، جونگکوک نزدیکتر شد و از دو طرف شونه هام محکم گرفت و با خودش رو در رو کرد، یکی از انگشت های دستم رو آروم گذاشتم داخل دهنم، این از سر عادت بود، بغض داشتم ولی گیج بودم.
+ا.ت چرا داری گریه میکنی، چیزی شده؟!(جونگکوک با نگرانی سرش رو برد سمتش)
_آمممم، نه چیزی نشده!(لبخند فیک و همراه با اشک)
سرم رو اطراف چرخوندم، همه گیج تر از من به اطراف خیره شده بودن.
_ا.ت اتفاقی افتاده(رزی با آرومی رفت سمتش)
رزی دستش رو گذاشت روی شونم، جین اومد سمتمون و با نگاه پکر به جونگکوک خیره شد.
_باز بهش چی گفتی؟!(از اون نگاه های با معنی بهش کرد)
+من چیزی نگفتممممممم!
_آمممممم بیاید بریم از خودمون پذیرایی کنیمممم!(جیمین به میز بزرگ رو به روشون اشاره کرد)
.
#بی_تی_اس.
#کیپاپ.
#نامجون.
#بلکپینک.
#وی.
#جیمین.
#جونگکوک.
#جین.
#آهنگ.
#موسیقی.
#جنی.
#لیسا.
#جیسو.
#رزی.
کم بود ببخشید فقط همین رو تونستم بزارم سانشاینام💛
+ا.ت چرا داری گریه میکنی، چیزی شده؟!(جونگکوک با نگرانی سرش رو برد سمتش)
_آمممم، نه چیزی نشده!(لبخند فیک و همراه با اشک)
سرم رو اطراف چرخوندم، همه گیج تر از من به اطراف خیره شده بودن.
_ا.ت اتفاقی افتاده(رزی با آرومی رفت سمتش)
رزی دستش رو گذاشت روی شونم، جین اومد سمتمون و با نگاه پکر به جونگکوک خیره شد.
_باز بهش چی گفتی؟!(از اون نگاه های با معنی بهش کرد)
+من چیزی نگفتممممممم!
_آمممممم بیاید بریم از خودمون پذیرایی کنیمممم!(جیمین به میز بزرگ رو به روشون اشاره کرد)
.
#بی_تی_اس.
#کیپاپ.
#نامجون.
#بلکپینک.
#وی.
#جیمین.
#جونگکوک.
#جین.
#آهنگ.
#موسیقی.
#جنی.
#لیسا.
#جیسو.
#رزی.
کم بود ببخشید فقط همین رو تونستم بزارم سانشاینام💛
۲۹.۰k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.