Part32
کوک:چیزی زدی؟(مشکوک)
کالیسی:به جهنم تهش از این زباله دونی راحت میشم(جام رو سر کشید)
کوک:واقعا دیگه درکت نمیکنم
کالیسی:منم درک کردن خیانت و سؤاستفاده شوهرم رو درک نمیکردم ولی باهاش کنار اومدم
&کالیسی خواست از کنار کوک رد بشه که مچش توسط دست کوک محاصره شد و بعدش توی بغلش فرو رفت
کوک:معذرت میخوام نمیدونستم اینطوری بهت آسیب میزنه
کالیسی:برام مهم نیست پس ولم کن
کوک:برای من مهمه
کالیسی:نباشه!
کوک:هست!
کالیسی:نیست
کوک:هست!
کالیسی:نیست
کوک:از دو طرف صورتش گرفتم و فاصله رو به صفر رسوندم دو مین بعد آروم گرفت و دیگه تقلا نکرد
از هم جدا شدیم
کوک:دریای سیاه خشمت رو برای من به رخ نکش از درونت چنان خبر دارم که خودت خبر نداری بجاش بهت کمک میکنم همشونو نابود کنیم
کالیسی:خودت انتخاب کردی کوک برای کار هایی که میخوام بکنم متاسفم(توی دهنش)
&با رعد و برقی که زد کالیسی بیشتر کوک رو بغل کرد بارون شروع کرد به نم نم باریدن
دوعاشق که حتی جرعت اعتراف کردن بهم رو نداشتن و بی نهایت همو دوس داشتن کالیسی آروم سرش رو از روی شونه کوک برداشت ولی هر دو بهم گره خورده بودن
خیس خیس شده بودن
کالیسی:من دیوانه وار دلباخته این مرد شدم
ای کاش توی این بازی نبودیم و عاشقانه همو میپرستیدیم با کاری که میکنم متاسفم جئون جنگکوک توهم همم دست اونا بودی ولی بدون در حدی عاشقتم که حتی اگه خورشید و ماه هم کنار هم بتابن عشقم تمومی نداره و کاری که نباید میکردم رو شروع کردم
&دخترک نگاه های عمیق رو شکوند و لب های جئون رو اسارت برد پسرک شوکه دستاش رو از روی کمر دخترک برداشت ولی با بوسه های عمیق دخترک آتش بس کرد و کنترول بوسه روبه دست گرفت این بار هیچ مانعی نبود چون خود دخترک این رو از مردش خواسته بود
کالیسی:به جهنم تهش از این زباله دونی راحت میشم(جام رو سر کشید)
کوک:واقعا دیگه درکت نمیکنم
کالیسی:منم درک کردن خیانت و سؤاستفاده شوهرم رو درک نمیکردم ولی باهاش کنار اومدم
&کالیسی خواست از کنار کوک رد بشه که مچش توسط دست کوک محاصره شد و بعدش توی بغلش فرو رفت
کوک:معذرت میخوام نمیدونستم اینطوری بهت آسیب میزنه
کالیسی:برام مهم نیست پس ولم کن
کوک:برای من مهمه
کالیسی:نباشه!
کوک:هست!
کالیسی:نیست
کوک:هست!
کالیسی:نیست
کوک:از دو طرف صورتش گرفتم و فاصله رو به صفر رسوندم دو مین بعد آروم گرفت و دیگه تقلا نکرد
از هم جدا شدیم
کوک:دریای سیاه خشمت رو برای من به رخ نکش از درونت چنان خبر دارم که خودت خبر نداری بجاش بهت کمک میکنم همشونو نابود کنیم
کالیسی:خودت انتخاب کردی کوک برای کار هایی که میخوام بکنم متاسفم(توی دهنش)
&با رعد و برقی که زد کالیسی بیشتر کوک رو بغل کرد بارون شروع کرد به نم نم باریدن
دوعاشق که حتی جرعت اعتراف کردن بهم رو نداشتن و بی نهایت همو دوس داشتن کالیسی آروم سرش رو از روی شونه کوک برداشت ولی هر دو بهم گره خورده بودن
خیس خیس شده بودن
کالیسی:من دیوانه وار دلباخته این مرد شدم
ای کاش توی این بازی نبودیم و عاشقانه همو میپرستیدیم با کاری که میکنم متاسفم جئون جنگکوک توهم همم دست اونا بودی ولی بدون در حدی عاشقتم که حتی اگه خورشید و ماه هم کنار هم بتابن عشقم تمومی نداره و کاری که نباید میکردم رو شروع کردم
&دخترک نگاه های عمیق رو شکوند و لب های جئون رو اسارت برد پسرک شوکه دستاش رو از روی کمر دخترک برداشت ولی با بوسه های عمیق دخترک آتش بس کرد و کنترول بوسه روبه دست گرفت این بار هیچ مانعی نبود چون خود دخترک این رو از مردش خواسته بود
۱۱.۴k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.