I fell in love with my enemy part2
به هتل رسیدیم چمدونمو گذاشتم زمین و رو تخت نشستم
€خوبه اتاق؟
+هوم؟ آه آره خوبه مرسی اوپا
€اوم خواهش من تو اتاق کناریتم اگه چیزی خواستی بهم بگو
+باشه
یکم رفتم تو فکر وقتی ته هون رفت تو اتاق، شهر اینچئون خیلی خوبه چون تو اینجا پدرم منو مالک یکی ایسگاه ها کرده من یه پلیسم ولی در کنارشم به طور مخفیانه آدم میکشم همه منو تو ایسگاه رئیس صدا میزنن با اینکه رئیس من پدرمه شاید بگی تو که خوش بختی ولی اینجا اولین باری بود که پدرمو درحال خیانت به مادرم دیدم کوچیک بودم
(اینچئون، ساعت 10 شب سال 2007)
مادر 40 روز پیش مرد هنوزم گریه میکردم دیگه نمیتونستم تحمل کنم پدرم که همش تو شرکت بودو خونه نمیومد که روز تولدم اومد خونه منتظر بودم بیاد تبریک بگه اگه مادرم بود روز خوبی داشتم که یهو در باز شد دیدم پدرم مسته
٪برو اتاقت آ/ت
+چی؟بابا میدونی امروز تولدمه؟بعد میگی برم اتاقم حالت خوبه؟
٪بهت گفتم برو اتاقت هر/زه!!!
+چی؟
با گریه رفتم تو اتاقم که از لای در صدای یه زن رو شنیدم از لای در نگاه کردم دیدم یه زن طرفش اومد بو*سیدن همو که یهو دیدم سیاه شد بالا رو نگاه کردم یه پسر بود
€تو آ/تی؟
+بله تو کی هستی؟
€اسمم کیم ته هونه
+بچه این خانومه ایی؟
€نه بابات گفت بیام پیشت بابام با بابات دوسته گفت باهم بازی کنیم، مثه اینکه زیاد گریه کردی
اشکامو پاک کردم
+نخیرم، چند سالته؟
€من؟ اممم من 8 سالمه تو چی؟
+من 7 سالمه
€اسمت چیه؟
+کیم آ/ت
€ میای تا ابد دوست باشیم؟دختر خوبی هستی
+مرسی باشه اوپا درسته؟
€بابات یادت داده؟
+آره
(اینچئون، ساعت 12 ضهر سال 2023)
بدون اینکه بفهمم اشکام درحال ریختن بود ولی با زور داشتم نگه میداشتم دیگه نتونستم کلی گریه کردم منو کیم ته از بچگی دوستیم تا الان که 23 سالمه من به هیچ کس جز اون اعتماد ندارم ما همیشه تو همه جا با هم کار میکنیم یهو در زده شد
€آ/ت میتونم بیام تو؟
اشکامو سریع پاک کردم
+آره بیا
€با گریه کردی نینی کوچولو
+نخیرم
€هنوز هم بچه ایی
+یااا تو خودت بغض کردی مثلا 24 سالته ها
€خو منم دل دارم بیا بریم بیرون ناهار بخوریم
+باشه
اینم از پارت بعدش شرط نداره اگه تونستم 3 شنبه بعدیو میزارم ♡
لطفا لایک و کامنت بزارین •-•
€خوبه اتاق؟
+هوم؟ آه آره خوبه مرسی اوپا
€اوم خواهش من تو اتاق کناریتم اگه چیزی خواستی بهم بگو
+باشه
یکم رفتم تو فکر وقتی ته هون رفت تو اتاق، شهر اینچئون خیلی خوبه چون تو اینجا پدرم منو مالک یکی ایسگاه ها کرده من یه پلیسم ولی در کنارشم به طور مخفیانه آدم میکشم همه منو تو ایسگاه رئیس صدا میزنن با اینکه رئیس من پدرمه شاید بگی تو که خوش بختی ولی اینجا اولین باری بود که پدرمو درحال خیانت به مادرم دیدم کوچیک بودم
(اینچئون، ساعت 10 شب سال 2007)
مادر 40 روز پیش مرد هنوزم گریه میکردم دیگه نمیتونستم تحمل کنم پدرم که همش تو شرکت بودو خونه نمیومد که روز تولدم اومد خونه منتظر بودم بیاد تبریک بگه اگه مادرم بود روز خوبی داشتم که یهو در باز شد دیدم پدرم مسته
٪برو اتاقت آ/ت
+چی؟بابا میدونی امروز تولدمه؟بعد میگی برم اتاقم حالت خوبه؟
٪بهت گفتم برو اتاقت هر/زه!!!
+چی؟
با گریه رفتم تو اتاقم که از لای در صدای یه زن رو شنیدم از لای در نگاه کردم دیدم یه زن طرفش اومد بو*سیدن همو که یهو دیدم سیاه شد بالا رو نگاه کردم یه پسر بود
€تو آ/تی؟
+بله تو کی هستی؟
€اسمم کیم ته هونه
+بچه این خانومه ایی؟
€نه بابات گفت بیام پیشت بابام با بابات دوسته گفت باهم بازی کنیم، مثه اینکه زیاد گریه کردی
اشکامو پاک کردم
+نخیرم، چند سالته؟
€من؟ اممم من 8 سالمه تو چی؟
+من 7 سالمه
€اسمت چیه؟
+کیم آ/ت
€ میای تا ابد دوست باشیم؟دختر خوبی هستی
+مرسی باشه اوپا درسته؟
€بابات یادت داده؟
+آره
(اینچئون، ساعت 12 ضهر سال 2023)
بدون اینکه بفهمم اشکام درحال ریختن بود ولی با زور داشتم نگه میداشتم دیگه نتونستم کلی گریه کردم منو کیم ته از بچگی دوستیم تا الان که 23 سالمه من به هیچ کس جز اون اعتماد ندارم ما همیشه تو همه جا با هم کار میکنیم یهو در زده شد
€آ/ت میتونم بیام تو؟
اشکامو سریع پاک کردم
+آره بیا
€با گریه کردی نینی کوچولو
+نخیرم
€هنوز هم بچه ایی
+یااا تو خودت بغض کردی مثلا 24 سالته ها
€خو منم دل دارم بیا بریم بیرون ناهار بخوریم
+باشه
اینم از پارت بعدش شرط نداره اگه تونستم 3 شنبه بعدیو میزارم ♡
لطفا لایک و کامنت بزارین •-•
۳.۰k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.