پارت 6
پارت 6
جین:خب خوراکی ها رو بخوریم؟
ات:آره
چند دقیقه بعد)
ات:اومم خیلی خوشمزه بود
جین:سیر شدی؟
ات:آره
جین:نوش جونت
ات:جین
جین:جونم بیب
ات:چرا همه بهت میگن ارباب خشن من؟
جین:میخوای بدونی چرا؟
ات:اوهوم
جین:اوکی خودت بعدا میفهمی
ات:اوکی
جین:هی تو خدمتکار
خدمتکار:بله...ارباب
جین:اینارو زود جمع کن
نکته:گفته بودم قبلا ولی شاید یادتون رفته باشه بازم میگم جین با همه جز ات سرد رفتار میکنه)
خدمتکار:ب..بل..ه
جین:بیب من میرم تو اتاق کارم تا به چندتا پرونده ها رسیدگی کنم
ات:اوممم ولی من حوصلم سر میره که
جین:اومممم
ات:اصلا میرم آشپزی کنم
جین:هرطور میلته
ات:اوهوم....خب تو برو به کارت برس
جین:باشه ولی اول بگو چی درست میکنی؟
ات:جینننن برووووو
جین:باشه باشه(خنده)
ات رفت سمت آشپزخونه و جین هم به اتاق کارش)
ات*
ات:خب بهتره یه کیک خوشمزه درست کنم
آليس:آفرین هرز*ه خانوممون میخواد کیک درست کنه(پوزخند)
آلیس همون خدمتکاری هست که عاشق جین هستش)
ات:وای بازم تو
آلیس:آره من بجای اینکه توی آشپزخونه بپلکی برو عمارت رو گرد گیری کن
ات:ببین خانوم آلیس من دوست دختر اربابم خوب پس کسی که میتونه دستور بده یکی منم یکی خود ارباب البته من به همه دستور نمیدم جز تو
آلیس:عصبی شد و آمد موهای ات رو شروع به کشیدن کرد)
ات:جیغ فرا بنفش)
جین*
جین:توی اتاق کارم بودم یهو صدای جیغ شنیدم از اتاق امدم بیرون و چون صدا از آشپزخونه میومد به سمت آشپزخونه رفتم
آشپزخونه*
آلیس:ارباب چقدر بهت پول داده که زیرش باشی؟(عصبی)
ات:اییییی ولمممم کنننننن(جیغ)
جین:اینجا چخبره(آلیس رو از ات جدا کرد)
آلیس:هق.....هق...هق ارباب این دختره داشت به من زور میگفت داشت اذیتم میکرد(گریه الکی)
ات:چی داری برای خودت زر میزنی
جین:یه سیلی محکم به صورت آلیس میزنه)
آلیس:اخخخ.....اربا....ب چ..را...منو...میزنید(گریه)
جین:اینو زدم تا بفهمی دیگه به من دروغ نگی.....بعدشم ات من به هیچوجه کسیو اذیت نمیکنه(داد)
به 330 برسه فالورا پارت بعدی رو میزارم
جین:خب خوراکی ها رو بخوریم؟
ات:آره
چند دقیقه بعد)
ات:اومم خیلی خوشمزه بود
جین:سیر شدی؟
ات:آره
جین:نوش جونت
ات:جین
جین:جونم بیب
ات:چرا همه بهت میگن ارباب خشن من؟
جین:میخوای بدونی چرا؟
ات:اوهوم
جین:اوکی خودت بعدا میفهمی
ات:اوکی
جین:هی تو خدمتکار
خدمتکار:بله...ارباب
جین:اینارو زود جمع کن
نکته:گفته بودم قبلا ولی شاید یادتون رفته باشه بازم میگم جین با همه جز ات سرد رفتار میکنه)
خدمتکار:ب..بل..ه
جین:بیب من میرم تو اتاق کارم تا به چندتا پرونده ها رسیدگی کنم
ات:اوممم ولی من حوصلم سر میره که
جین:اومممم
ات:اصلا میرم آشپزی کنم
جین:هرطور میلته
ات:اوهوم....خب تو برو به کارت برس
جین:باشه ولی اول بگو چی درست میکنی؟
ات:جینننن برووووو
جین:باشه باشه(خنده)
ات رفت سمت آشپزخونه و جین هم به اتاق کارش)
ات*
ات:خب بهتره یه کیک خوشمزه درست کنم
آليس:آفرین هرز*ه خانوممون میخواد کیک درست کنه(پوزخند)
آلیس همون خدمتکاری هست که عاشق جین هستش)
ات:وای بازم تو
آلیس:آره من بجای اینکه توی آشپزخونه بپلکی برو عمارت رو گرد گیری کن
ات:ببین خانوم آلیس من دوست دختر اربابم خوب پس کسی که میتونه دستور بده یکی منم یکی خود ارباب البته من به همه دستور نمیدم جز تو
آلیس:عصبی شد و آمد موهای ات رو شروع به کشیدن کرد)
ات:جیغ فرا بنفش)
جین*
جین:توی اتاق کارم بودم یهو صدای جیغ شنیدم از اتاق امدم بیرون و چون صدا از آشپزخونه میومد به سمت آشپزخونه رفتم
آشپزخونه*
آلیس:ارباب چقدر بهت پول داده که زیرش باشی؟(عصبی)
ات:اییییی ولمممم کنننننن(جیغ)
جین:اینجا چخبره(آلیس رو از ات جدا کرد)
آلیس:هق.....هق...هق ارباب این دختره داشت به من زور میگفت داشت اذیتم میکرد(گریه الکی)
ات:چی داری برای خودت زر میزنی
جین:یه سیلی محکم به صورت آلیس میزنه)
آلیس:اخخخ.....اربا....ب چ..را...منو...میزنید(گریه)
جین:اینو زدم تا بفهمی دیگه به من دروغ نگی.....بعدشم ات من به هیچوجه کسیو اذیت نمیکنه(داد)
به 330 برسه فالورا پارت بعدی رو میزارم
۹۱۲
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.