پرستار p:20
(گردن ا.ت رو گرفت و لباش رو کوبوند رو لباش و محکم میبوسید)
ا.ت:همراهیش کردم-بعد از چند مین نفس کم اوردم و ازش جدا شدم
تهیونگ:عاشقتم
ا.ت:منم همینطور-لبخند
زود لباست رو بپوش من میرم بیرون
تهیونگ:باشهه
ا.ت:رفتم بیرون و دنبال هان گشتم بعد از چند دقیقه پیداش کردم و اوردمش پیش اتاق پرو
تهیونگ با کت و شلوار مشکی( اسلاید2)اومد بیرون
ا.ت:واییی این خیلی قشنگههه
تهیونگ:واقعا؟؟ خوبهه؟؟
ا.ت و هان :اره خیلی قشنگهه
تهیونگ:باشه ..
30 مین بعد:
ویو تهیونگ :بلاخره خریدامون تموم شد و از پاساژ اومدیم بیرون به سمت ماشین رفتیم و باکس هارو گذاشتیم تو صندوق عقب
1 هفته بعد:
روز عروسی:
عروسی داشت برگزار میشد
تهیونگ جلوی ارایشگاه منتظر مونده بود تا ا.ت بیاد
بعد از چند مین ا.ت اومد بیرون
تهیونگ:-رفت تو شوک و ذوق زده شده
وای خیلی قشنگ شدی
ا.ت:واقعا؟؟ تو هم خیلی جذاب شدی
ارایشگر:عووق... 😒
تهیونگ :بریم؟؟
ا.ت:اره
تهیونگ:دست ا.ت رو گرفتم و کمکش کردم بشینه تو ماشین
خودمم نشستم تو ماشین و به سمت مراسم راه افتادم
10 مین بعد:
وارد تالار شدیم
کل جمعیت بلند شدن و برامون دست زدن
هان هم از بغل مامانم اومد بیرون و دوید سمت ما
ا.ت دست هان رو گرفت و به سمت صحنه حرکت کردیم
وقتی به صحنه رسیدیم کشیش هم رسید
مردم ساکت شدن و نشستند
تهیونگ و ا.ت رو به رو هم وایسادن و دستاشون رو گذاشتن تو دست هم
کشیش:النِکاهو سُنَتی فَمن..... نه چیزه ببخشید مین ا.ت ایا قول میدهید در همه حال و هرزمان پشتیبان اقای کیم تهیونگ باشید؟حاضریدشمارا به همسری اقای کیم تهیونگ دراورم؟؟
ا.ت:با اجازه بزرگترا بلهه
ملت:-جیغ و دستت
کشیش:اقای کیم تهیونگ ایا حاضرید شمارو ب همسری خانوم مین ا.ت دراورم؟
تهیونگ :په نه په 2 ماه پدرم دراومده به این روز برسم....
ا.ت:دستش رو فشار داد
تهیونگ:عام چیزه با اجازه پدر مادرم بلهه....
ملت:گیلیلیلیلییی
کشیش:-پوکر
شمارو زن و شوهر اعلام میکنم همو ببوسید
تهیونگ:کمر و گردن ا.ت رو گرفت و محکم بوسیدش
پرش زمانی بعد مراسم:
هان:نمیخوام منم میخوام با بابا مامان برم خونهه-جیغغ
مامان ته:عزیزم نمیشهه یه امشبو بیا خونه ما قول میدم کلی باهات بازی کنم
هان:نمیخوام😭
تهیونگ:هان؟؟ لطفا... قول میدم بعدش همه جا ببرمت خب؟
هان:اهه باشه 😭:تهیونگ و ا.ت رو بغل کرد...
دلم براتون تنگ میشهه
ا.ت:قشنگم یه شب از ما دوری...
هان:هرچی😭
ا.ت:لبخندی زد و ازشون خداحافظی کرد
سوار ماشین شدن و به سمت خونه راه افتادن.....
پارت بعد:80 تایی شدیم
ادمین:شایعه شده پارت بعد قراره اسمات باشه؟ 😔
ا.ت:همراهیش کردم-بعد از چند مین نفس کم اوردم و ازش جدا شدم
تهیونگ:عاشقتم
ا.ت:منم همینطور-لبخند
زود لباست رو بپوش من میرم بیرون
تهیونگ:باشهه
ا.ت:رفتم بیرون و دنبال هان گشتم بعد از چند دقیقه پیداش کردم و اوردمش پیش اتاق پرو
تهیونگ با کت و شلوار مشکی( اسلاید2)اومد بیرون
ا.ت:واییی این خیلی قشنگههه
تهیونگ:واقعا؟؟ خوبهه؟؟
ا.ت و هان :اره خیلی قشنگهه
تهیونگ:باشه ..
30 مین بعد:
ویو تهیونگ :بلاخره خریدامون تموم شد و از پاساژ اومدیم بیرون به سمت ماشین رفتیم و باکس هارو گذاشتیم تو صندوق عقب
1 هفته بعد:
روز عروسی:
عروسی داشت برگزار میشد
تهیونگ جلوی ارایشگاه منتظر مونده بود تا ا.ت بیاد
بعد از چند مین ا.ت اومد بیرون
تهیونگ:-رفت تو شوک و ذوق زده شده
وای خیلی قشنگ شدی
ا.ت:واقعا؟؟ تو هم خیلی جذاب شدی
ارایشگر:عووق... 😒
تهیونگ :بریم؟؟
ا.ت:اره
تهیونگ:دست ا.ت رو گرفتم و کمکش کردم بشینه تو ماشین
خودمم نشستم تو ماشین و به سمت مراسم راه افتادم
10 مین بعد:
وارد تالار شدیم
کل جمعیت بلند شدن و برامون دست زدن
هان هم از بغل مامانم اومد بیرون و دوید سمت ما
ا.ت دست هان رو گرفت و به سمت صحنه حرکت کردیم
وقتی به صحنه رسیدیم کشیش هم رسید
مردم ساکت شدن و نشستند
تهیونگ و ا.ت رو به رو هم وایسادن و دستاشون رو گذاشتن تو دست هم
کشیش:النِکاهو سُنَتی فَمن..... نه چیزه ببخشید مین ا.ت ایا قول میدهید در همه حال و هرزمان پشتیبان اقای کیم تهیونگ باشید؟حاضریدشمارا به همسری اقای کیم تهیونگ دراورم؟؟
ا.ت:با اجازه بزرگترا بلهه
ملت:-جیغ و دستت
کشیش:اقای کیم تهیونگ ایا حاضرید شمارو ب همسری خانوم مین ا.ت دراورم؟
تهیونگ :په نه په 2 ماه پدرم دراومده به این روز برسم....
ا.ت:دستش رو فشار داد
تهیونگ:عام چیزه با اجازه پدر مادرم بلهه....
ملت:گیلیلیلیلییی
کشیش:-پوکر
شمارو زن و شوهر اعلام میکنم همو ببوسید
تهیونگ:کمر و گردن ا.ت رو گرفت و محکم بوسیدش
پرش زمانی بعد مراسم:
هان:نمیخوام منم میخوام با بابا مامان برم خونهه-جیغغ
مامان ته:عزیزم نمیشهه یه امشبو بیا خونه ما قول میدم کلی باهات بازی کنم
هان:نمیخوام😭
تهیونگ:هان؟؟ لطفا... قول میدم بعدش همه جا ببرمت خب؟
هان:اهه باشه 😭:تهیونگ و ا.ت رو بغل کرد...
دلم براتون تنگ میشهه
ا.ت:قشنگم یه شب از ما دوری...
هان:هرچی😭
ا.ت:لبخندی زد و ازشون خداحافظی کرد
سوار ماشین شدن و به سمت خونه راه افتادن.....
پارت بعد:80 تایی شدیم
ادمین:شایعه شده پارت بعد قراره اسمات باشه؟ 😔
۲۰.۲k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.