نیش شیرین part4
سر راه چند تا لباس نظرم رو جلب کرد ولی ترجیح دادم دنبال جونگکوک برم و زیاد ازش فاصله نداشته باشم تا عصبانی نشه.
وارد یک هایپر مارکت شدیم و مواد غذایی لازم رو خریدیم و گذاشتیم تو ماشین.
یهو گوشی جونگکوک زنگ خورد و جونگکوک رفت تا جواب بده.
وقتی برگشت اعصابش به هم ریخته بود. بهم گفت: "من تا شب نیستم توی عمارت میمونی و هیچ کاری نمیکنی! افتاد؟ "
از لحنش خوشم نیومد ولی چشمی گفتم و ترجیح دادم به جاده نگاه کنم.
به عمارت که رسیدیم پیاده شدم و اون رفت! بیخیال خرید ها رو بردم تو عمارت و دسته بندی کردم.
الان فرصت خوبی بود تا اونجا رو بهتر بگردم... پس رفتم اتاق زیر شیروونی مشغول برسی آلبوم عکس شدم.
عکس ها رو ورق زدم تا رسیدیم به جایی که دیروز نتونستم ببینم.
عکسها عادی بودن تا اینکه متوجه ضعیف شدن و لاغر شدن مامان جونگکوک شدم.
اون مرد انگلیسی توی عکس قطعا یک انسان نبود!
به جونگکوک کوچولو نگاهی کردم و متوجه شدم که توی عکس بیشتر شبیه انسانهاست.
وارد یک هایپر مارکت شدیم و مواد غذایی لازم رو خریدیم و گذاشتیم تو ماشین.
یهو گوشی جونگکوک زنگ خورد و جونگکوک رفت تا جواب بده.
وقتی برگشت اعصابش به هم ریخته بود. بهم گفت: "من تا شب نیستم توی عمارت میمونی و هیچ کاری نمیکنی! افتاد؟ "
از لحنش خوشم نیومد ولی چشمی گفتم و ترجیح دادم به جاده نگاه کنم.
به عمارت که رسیدیم پیاده شدم و اون رفت! بیخیال خرید ها رو بردم تو عمارت و دسته بندی کردم.
الان فرصت خوبی بود تا اونجا رو بهتر بگردم... پس رفتم اتاق زیر شیروونی مشغول برسی آلبوم عکس شدم.
عکس ها رو ورق زدم تا رسیدیم به جایی که دیروز نتونستم ببینم.
عکسها عادی بودن تا اینکه متوجه ضعیف شدن و لاغر شدن مامان جونگکوک شدم.
اون مرد انگلیسی توی عکس قطعا یک انسان نبود!
به جونگکوک کوچولو نگاهی کردم و متوجه شدم که توی عکس بیشتر شبیه انسانهاست.
۳.۱k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.