شاهزاده اهریمن پارت 26
#شاهزاده_اهریمن_پارت_26
+: چرا فردا؟ من همین امروز میرم.
×: ب من باشه ک میگم همین الان برو ولی خب تو اگه بخوای با این وضعیتت بری اونوقت ممکنه حال پدربزرگت هم بد بشه تو ک نمیخوای اتفاقی برای اون بیوفته چون اون فکر میکنه تو جات امنه؟
+: خب درسته ولی قرار هم نیست تا فردا معجزه عیسی مسیح رخ بده و حال من خوب بشه
با این دردی ک من دارم مشخصه ک چ قیافه داغونی پیدا کردم.
×: بذار فردا بشه اونوقت ی فکری بحالت میکنیم.
+: چرا کمکم میکنی؟ما اصلا شروع خوبی باهام نداشتیم و خب ب عینه مشخصه جفتمون از هم بدمون میاد و ب زور همو تحمل میکنیم.
انگار انتظار این حرفو ازم نداشت چون ی لحظه حس کردم شوکه شد ولی خیلی سریع ب حالت قبل برگشت.
×: اینش دیگه ب خودم مربوطه الانم بهتره بخوابی کارم داشتی صدام کن بعد رفت.
+: اینم ی چیزیش میشه آخه منگل من ک تازه بیدار شدم چجور بخوابم مشنگ.
من ریدم تو این زندگی الان تنهایی چ غلطی کنم بشینم عکسای خاک برسری ک ب دیوار زدی رو نگاه کنم
خودشیفتگی هم عالمی داره مث این شاسکول ک بانیم تنه لخت و شلوارک عکس میندازه با افتخار هم زده دیوار حالا اگه ما با همین ژست و مدل عکس بگیریم اول از همه سوژه ی محله میشیم پاهامون تو اون شلوارک عین دوتا کبریت سوخته میوفته پسره سه نقطه
پوففف ولش کن اینو
چشم خورد ب عسلی کنار تخت
+: ای بی وجود تو از اون موقع اینجا بودی دوساعت دنبالت گشتمممم، یا من کورم یا جنا اوردنش.
خودمو سمت میز خم کردم برش داشتم.
همین ک گوشیمو روشن کردم با بهترین صحنه ای ک خدا اون لحظه میتونست بهم بده مواجه شدم
خدایااااا وایفای اونم بدون رمز نت مفتتت منو اینهمه خوشبختی محالههه اینجاست ک شاعر میگه سلامممم اینستاااا سلامممم فیلم های ک ی قرنه منتظرید ک نت شبانه بگیرم بیام سراغتون و سلام زندگییییی...
با صدای شکمم چشم از گوشی گرفتم ی نگاه ب ساعت انداختم. +: این ویهان میخواد منو شکنجه بده؟ بابا ساعت دو شد مردم از گشنگی. اینقدر تو حس فیلم بودم ک شکم نازنینم رو فراموش کردم ولی عجب فیلمی بودا خداکنه فصل سه خانه شیرین هم بیاد بد تو خماریش موندم.
این چلغوز خان چرا نمیاد پس؟
+: ویـــــهااااان... ویهااان اویییی کجا شدییی؟ویهاان خـــــــر.
من ریدم پس کلت کدوم گوری رفتی آخه؟
نچ اینطوری نمیشه من بخوام ب امید این بشینم از گشنگی هلاک میشم.
آروم از تخت اومدم پایین. خب خداروشکر پاهام مشکل چندانی نداره فقط یکم کوفته است الهی ک سنگ قبرت رو بشورم آیهان ک همش تقصیر توع اگه فکر کردی با کتک زدنم تونستی منو آدم کنی باید بگم ریدی چون من چوب تو کو...نت میکنم واستاحالا.
رفتم سمت در همین ک درو باز کردم فکم افتاد جلو پام
یا پشم الشکوه، حضرت عباسی این خونه است من همچین خونه ای رو فقط تو فیلم آینه بغل دیده بودم ک همونم فکر میکردم فیکه بگو پس چرا صدامو نشنید تو این خونه خوناشامم باشی بازم با هیچی نمیشنوی دفعه اول چجور شنید این نکبت
کدوم وری برم؟ خودشو صدا کنم بهتره شانس ک ندارم چیزی بشه میندازن گردن منه خدازده. مث آدم صداش کنم مامان باباش نگن چ بیشعوره.
+: ویهااان... ویهاان میشه بیای کمکم...
×: تو اینجا چیکار میکنی؟براچی از جات بلند شدی.
+: ی نگاه ب ساعت کن ساعت دوع دارم میمیرم از گشنگی مگه اسیر گرفتی ک غذا نمیدی؟
×: یکم صبر میکردی میوردم برات.
+: تو اگه میخواستی بیاری تا الان اورده بودی، الانم بریم من خیلی گشنمه.
×: ب عمرم موجودی ب پروعی تو ندیده بودم.
+: حالا ببین.
×: ارمیا.
+: هوم؟؟
×: ببینم میتونی کاری کنی ک از اوردنت پشیمون بشم، خیلی دیگه دارم مراعاتت رو میکنم ک هیچی بهت نگم وگرنه من کسی نیستم جلوی چنین حرفای سکوت کنم و فکر میکنم تو اولین برخوردمون متوجهش شده باشی.
سرم گرفتم بالا ب چشاش زل زدم
+: تو وظیفه ای در قبال من نداری و منم آدم نمک نشناسی نیستم برای همین بخاطر کمک های ک تا الان بهم کردی ازت ممنونم، ولی این اجازه رو بهت نمیدم ک منت چیزیو سرم بذاری،چون من چیزی ازت نخواستم ولی بازم بخاطر لطفی ک در حقم کردی ممنونتم و اگه روزی بتونم برات جبران میکنم، الانم بیشتر از این مزاحمت نمیشم لطفا وسایلم روبهم بده میخوام برم.
×: تموم شد؟
+: بخدا بگی تاثیر گذار بود میکوبم دهنت.
×: نه تاثیرش در حدی بود آدم ریدنش بگیره چون درحال حاضر حرفات ب چپمم نیست الانم بهتره خفه شی بریم نهار...
+: چرا فردا؟ من همین امروز میرم.
×: ب من باشه ک میگم همین الان برو ولی خب تو اگه بخوای با این وضعیتت بری اونوقت ممکنه حال پدربزرگت هم بد بشه تو ک نمیخوای اتفاقی برای اون بیوفته چون اون فکر میکنه تو جات امنه؟
+: خب درسته ولی قرار هم نیست تا فردا معجزه عیسی مسیح رخ بده و حال من خوب بشه
با این دردی ک من دارم مشخصه ک چ قیافه داغونی پیدا کردم.
×: بذار فردا بشه اونوقت ی فکری بحالت میکنیم.
+: چرا کمکم میکنی؟ما اصلا شروع خوبی باهام نداشتیم و خب ب عینه مشخصه جفتمون از هم بدمون میاد و ب زور همو تحمل میکنیم.
انگار انتظار این حرفو ازم نداشت چون ی لحظه حس کردم شوکه شد ولی خیلی سریع ب حالت قبل برگشت.
×: اینش دیگه ب خودم مربوطه الانم بهتره بخوابی کارم داشتی صدام کن بعد رفت.
+: اینم ی چیزیش میشه آخه منگل من ک تازه بیدار شدم چجور بخوابم مشنگ.
من ریدم تو این زندگی الان تنهایی چ غلطی کنم بشینم عکسای خاک برسری ک ب دیوار زدی رو نگاه کنم
خودشیفتگی هم عالمی داره مث این شاسکول ک بانیم تنه لخت و شلوارک عکس میندازه با افتخار هم زده دیوار حالا اگه ما با همین ژست و مدل عکس بگیریم اول از همه سوژه ی محله میشیم پاهامون تو اون شلوارک عین دوتا کبریت سوخته میوفته پسره سه نقطه
پوففف ولش کن اینو
چشم خورد ب عسلی کنار تخت
+: ای بی وجود تو از اون موقع اینجا بودی دوساعت دنبالت گشتمممم، یا من کورم یا جنا اوردنش.
خودمو سمت میز خم کردم برش داشتم.
همین ک گوشیمو روشن کردم با بهترین صحنه ای ک خدا اون لحظه میتونست بهم بده مواجه شدم
خدایااااا وایفای اونم بدون رمز نت مفتتت منو اینهمه خوشبختی محالههه اینجاست ک شاعر میگه سلامممم اینستاااا سلامممم فیلم های ک ی قرنه منتظرید ک نت شبانه بگیرم بیام سراغتون و سلام زندگییییی...
با صدای شکمم چشم از گوشی گرفتم ی نگاه ب ساعت انداختم. +: این ویهان میخواد منو شکنجه بده؟ بابا ساعت دو شد مردم از گشنگی. اینقدر تو حس فیلم بودم ک شکم نازنینم رو فراموش کردم ولی عجب فیلمی بودا خداکنه فصل سه خانه شیرین هم بیاد بد تو خماریش موندم.
این چلغوز خان چرا نمیاد پس؟
+: ویـــــهااااان... ویهااان اویییی کجا شدییی؟ویهاان خـــــــر.
من ریدم پس کلت کدوم گوری رفتی آخه؟
نچ اینطوری نمیشه من بخوام ب امید این بشینم از گشنگی هلاک میشم.
آروم از تخت اومدم پایین. خب خداروشکر پاهام مشکل چندانی نداره فقط یکم کوفته است الهی ک سنگ قبرت رو بشورم آیهان ک همش تقصیر توع اگه فکر کردی با کتک زدنم تونستی منو آدم کنی باید بگم ریدی چون من چوب تو کو...نت میکنم واستاحالا.
رفتم سمت در همین ک درو باز کردم فکم افتاد جلو پام
یا پشم الشکوه، حضرت عباسی این خونه است من همچین خونه ای رو فقط تو فیلم آینه بغل دیده بودم ک همونم فکر میکردم فیکه بگو پس چرا صدامو نشنید تو این خونه خوناشامم باشی بازم با هیچی نمیشنوی دفعه اول چجور شنید این نکبت
کدوم وری برم؟ خودشو صدا کنم بهتره شانس ک ندارم چیزی بشه میندازن گردن منه خدازده. مث آدم صداش کنم مامان باباش نگن چ بیشعوره.
+: ویهااان... ویهاان میشه بیای کمکم...
×: تو اینجا چیکار میکنی؟براچی از جات بلند شدی.
+: ی نگاه ب ساعت کن ساعت دوع دارم میمیرم از گشنگی مگه اسیر گرفتی ک غذا نمیدی؟
×: یکم صبر میکردی میوردم برات.
+: تو اگه میخواستی بیاری تا الان اورده بودی، الانم بریم من خیلی گشنمه.
×: ب عمرم موجودی ب پروعی تو ندیده بودم.
+: حالا ببین.
×: ارمیا.
+: هوم؟؟
×: ببینم میتونی کاری کنی ک از اوردنت پشیمون بشم، خیلی دیگه دارم مراعاتت رو میکنم ک هیچی بهت نگم وگرنه من کسی نیستم جلوی چنین حرفای سکوت کنم و فکر میکنم تو اولین برخوردمون متوجهش شده باشی.
سرم گرفتم بالا ب چشاش زل زدم
+: تو وظیفه ای در قبال من نداری و منم آدم نمک نشناسی نیستم برای همین بخاطر کمک های ک تا الان بهم کردی ازت ممنونم، ولی این اجازه رو بهت نمیدم ک منت چیزیو سرم بذاری،چون من چیزی ازت نخواستم ولی بازم بخاطر لطفی ک در حقم کردی ممنونتم و اگه روزی بتونم برات جبران میکنم، الانم بیشتر از این مزاحمت نمیشم لطفا وسایلم روبهم بده میخوام برم.
×: تموم شد؟
+: بخدا بگی تاثیر گذار بود میکوبم دهنت.
×: نه تاثیرش در حدی بود آدم ریدنش بگیره چون درحال حاضر حرفات ب چپمم نیست الانم بهتره خفه شی بریم نهار...
۷.۳k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.