خانواده
پارت 22
ا: با احساسی رو سینه هام بیدار شدم*..( یونگ تو خواب منو در واقع سینه هامو بغل کرده و خوابیده).. لبخند زدم و موهای حالت دارش که به من رفته بود رو ناز کردم* که کوک بیدار شد*
کوک: ببخشیدا ایشون کجا رو بغل کرده؟
ا: سینه هامو
کوک؛ و خجالتم نمیکشه؟
ا: وقتی بچه توعه خجالت بکشع؟
کوک؛ صحیح :/.. ولی اینا صاحب دارن
ا: ببخشید؟
کوک: برای منن
ا: اونوقت کی گفتع؟
کوک: خودم
ا: صحیح..بفرمایید گمشید بیرون لباسامو عوض کنم بریم صبحونه بخوریم
کوک: صحیح
ا: برو دیگه
کوک: ببخشیدا بچه رو گذاشتی رو منا
ا: هوفففف..چشماتو ببند
کوک: یااا من بدنتو دیدم تو هم مال منو دیدی ناسلامتی دوتا بچه هم داریم
ا: میزنمتا
کوک: باشه باشه..( خنده )
ا: با احساسی رو سینه هام بیدار شدم*..( یونگ تو خواب منو در واقع سینه هامو بغل کرده و خوابیده).. لبخند زدم و موهای حالت دارش که به من رفته بود رو ناز کردم* که کوک بیدار شد*
کوک: ببخشیدا ایشون کجا رو بغل کرده؟
ا: سینه هامو
کوک؛ و خجالتم نمیکشه؟
ا: وقتی بچه توعه خجالت بکشع؟
کوک؛ صحیح :/.. ولی اینا صاحب دارن
ا: ببخشید؟
کوک: برای منن
ا: اونوقت کی گفتع؟
کوک: خودم
ا: صحیح..بفرمایید گمشید بیرون لباسامو عوض کنم بریم صبحونه بخوریم
کوک: صحیح
ا: برو دیگه
کوک: ببخشیدا بچه رو گذاشتی رو منا
ا: هوفففف..چشماتو ببند
کوک: یااا من بدنتو دیدم تو هم مال منو دیدی ناسلامتی دوتا بچه هم داریم
ا: میزنمتا
کوک: باشه باشه..( خنده )
۱۶.۸k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.