زندگی مخفی پارت بیست و دو
زندگی مخفی پارت بیست و دو
#زندگی_مخفی
پارت ۲۲
تهیونگ با پا به در لگد زد
تهیونگ:دستا بالا
صدای یونگی با گریه میومد که با هق هق شروع کرد به حرف زدن:ته...یونگ....خودتی....
آ.....آ... ره
یونگی پسری رو روی زانوهایش گذاشته بود
تهیونگ با گیجی شروع به حرف زدن کرد:اون پسره کی.کی کی..ه؟؟
یونگی تا این حرف رو شنید پسرهی توی دستش رو محکم تر به سینش فشورد و دوباره زد زیر گریه:او....ن....ا...و...ن......جی...جیمی......جیمینه
جیمینم رو ازم گرفتن
دلیل زندگیمو گرفتن
یونگی وقتی اینارو میگفت گریه اش بیشتر میشد
تهیونگ آروم آروم نزدیک یونگی شد
دست یونگی رو آروم آورد اینور که صورت جیمین رو ببینه
یونگی:ببین چطوری کسی که عاشقشم جلوی چشمام پر پر شد
جنی همش تقصیر اونه
من میدونم اون باند معروف کیه
همون کسی که تورو نجات داده بود
جنی کیم
و کل بلک پینک
این کار اونا بود
اهیون سریع از در وارد شد
اهیون:تهیونگ بچه ها کجا.......
یونگی با چشمای گریون و پف کردش جیمین رو طوری روی دستش گرفت که اهیون بتونه ببینه
اهیون:نه
نه
نه
نه
جیمین
کیوتی من
خواهش میکنم چشماتو باز کن
به خاطر من چشماتو باز کن
دوید و کنار یونگی و جیمین نشست دستشو روی صورت سرد و بی جون جیمین گذاشت
اهیون:اگه بیدار بشی اگه بیدار شی من دیگه دیگه کیوتی صدات نمیکنم
من دوبار ترک شدم
سه بارش نکن
اگه تو نباشی زندگی منم تموم میشه
جیسو و جین از پشت سر اهیون وارد شدن
جیسو بی صدا گربه میکرد و
جین هنوز تو شک بود و اشک تو چشماش جمع شده بود
....................۴ساعت قبل.........................
جیمین:من اینجا چیکار میکنم ؟؟
جنی:جونگ کوک یادت باشه تو به من قول دادی که کمکم کنی
اوکی
کوک:باشه باشه فقط همین یه نفر رو میتونی آزاد کنیا
جیمین:این این کار شما بوده
شما مارو آوردید اینجا
جنی:فعلا بیا دوباره اسپرتو بزن تا رو دستمون نموندی
بعدشم بلایی سر دوستات نیومده
ولی اگه باهامون کار نکنی بلایی سرشون میاد
جیمین:چیکار باید بکنم
کوک: نقشه اینه ...............
.....................دو روز بعد.....................
#زندگی_مخفی
پارت ۲۲
تهیونگ با پا به در لگد زد
تهیونگ:دستا بالا
صدای یونگی با گریه میومد که با هق هق شروع کرد به حرف زدن:ته...یونگ....خودتی....
آ.....آ... ره
یونگی پسری رو روی زانوهایش گذاشته بود
تهیونگ با گیجی شروع به حرف زدن کرد:اون پسره کی.کی کی..ه؟؟
یونگی تا این حرف رو شنید پسرهی توی دستش رو محکم تر به سینش فشورد و دوباره زد زیر گریه:او....ن....ا...و...ن......جی...جیمی......جیمینه
جیمینم رو ازم گرفتن
دلیل زندگیمو گرفتن
یونگی وقتی اینارو میگفت گریه اش بیشتر میشد
تهیونگ آروم آروم نزدیک یونگی شد
دست یونگی رو آروم آورد اینور که صورت جیمین رو ببینه
یونگی:ببین چطوری کسی که عاشقشم جلوی چشمام پر پر شد
جنی همش تقصیر اونه
من میدونم اون باند معروف کیه
همون کسی که تورو نجات داده بود
جنی کیم
و کل بلک پینک
این کار اونا بود
اهیون سریع از در وارد شد
اهیون:تهیونگ بچه ها کجا.......
یونگی با چشمای گریون و پف کردش جیمین رو طوری روی دستش گرفت که اهیون بتونه ببینه
اهیون:نه
نه
نه
نه
جیمین
کیوتی من
خواهش میکنم چشماتو باز کن
به خاطر من چشماتو باز کن
دوید و کنار یونگی و جیمین نشست دستشو روی صورت سرد و بی جون جیمین گذاشت
اهیون:اگه بیدار بشی اگه بیدار شی من دیگه دیگه کیوتی صدات نمیکنم
من دوبار ترک شدم
سه بارش نکن
اگه تو نباشی زندگی منم تموم میشه
جیسو و جین از پشت سر اهیون وارد شدن
جیسو بی صدا گربه میکرد و
جین هنوز تو شک بود و اشک تو چشماش جمع شده بود
....................۴ساعت قبل.........................
جیمین:من اینجا چیکار میکنم ؟؟
جنی:جونگ کوک یادت باشه تو به من قول دادی که کمکم کنی
اوکی
کوک:باشه باشه فقط همین یه نفر رو میتونی آزاد کنیا
جیمین:این این کار شما بوده
شما مارو آوردید اینجا
جنی:فعلا بیا دوباره اسپرتو بزن تا رو دستمون نموندی
بعدشم بلایی سر دوستات نیومده
ولی اگه باهامون کار نکنی بلایی سرشون میاد
جیمین:چیکار باید بکنم
کوک: نقشه اینه ...............
.....................دو روز بعد.....................
۳.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.