وقتی براش مهم نیستی پارت 9
پارت 9
وقتی براش مهم نیستی
_____________________________________________
اون او یون هی بود که داشت خون گریه میکردم
چان هیون : یون هی چی شده چرا داری گریه می کنی ( با نگرانی)
سوریون : یون هی چرا گریه میکنی چیزی شده
یون هی: لو ..... گان ....لل ......لوگان
سوریون: لوگان چی چیزیش شده
یون هی : لوگان مردههههههه( با گریه )
سوریون با شنیدن این حرف غش کرد و افتاد منم با یون هی سوریون رو بردیم داخل ماشین من و بردمش بیمارستان و اونجا بهش سرم وصل کردن و بعد بردیمش خونه همش گریه میکرد و میگفت لوگان و من بهش یه قرص دادم و بش نگفتم که آرامشه گفتم برای سر درده و خورد بعد از چند مین خوابش برد یون هی هم همش گریه میکرد
چان هیون: یون هی چه اتفاقی افتاده لوگان چطور مرد
_____________________________________________
فلش بک یه قبل از مردن لوگان
ویو یون هی
صبحونه خوردم و رفتم داشتم آماده میشدم که گوشیم زنگ خورد لوگان بود
لوگان : سلام یون هی چطوری
یون هی : سلام ممنون لوگان تو خوبی
لوگان : منم خوبم یون هی من ساعت ۹ میام دنبالت تا بریم شرکت
یون هی : باشه من آماده ام بیا دنبالم....فعلا بای
لوگان : خداحافظ
لوگان اومد دنبالم داشتم دنبالش می گشتم که دیدمش داشت دست بلند میکرد داشتم میرفتم دیدم یهو لبخندش ناپدید شد و ماشین لوگان رفت رو هوا و لوگان هم همینطور من افتادم زمین و فقط داد میزدم و گریه میکردم
پایان فلش بک
_____________________________________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
حمایت کنید 🙏
نویسنده :민 윤 기
وقتی براش مهم نیستی
_____________________________________________
اون او یون هی بود که داشت خون گریه میکردم
چان هیون : یون هی چی شده چرا داری گریه می کنی ( با نگرانی)
سوریون : یون هی چرا گریه میکنی چیزی شده
یون هی: لو ..... گان ....لل ......لوگان
سوریون: لوگان چی چیزیش شده
یون هی : لوگان مردههههههه( با گریه )
سوریون با شنیدن این حرف غش کرد و افتاد منم با یون هی سوریون رو بردیم داخل ماشین من و بردمش بیمارستان و اونجا بهش سرم وصل کردن و بعد بردیمش خونه همش گریه میکرد و میگفت لوگان و من بهش یه قرص دادم و بش نگفتم که آرامشه گفتم برای سر درده و خورد بعد از چند مین خوابش برد یون هی هم همش گریه میکرد
چان هیون: یون هی چه اتفاقی افتاده لوگان چطور مرد
_____________________________________________
فلش بک یه قبل از مردن لوگان
ویو یون هی
صبحونه خوردم و رفتم داشتم آماده میشدم که گوشیم زنگ خورد لوگان بود
لوگان : سلام یون هی چطوری
یون هی : سلام ممنون لوگان تو خوبی
لوگان : منم خوبم یون هی من ساعت ۹ میام دنبالت تا بریم شرکت
یون هی : باشه من آماده ام بیا دنبالم....فعلا بای
لوگان : خداحافظ
لوگان اومد دنبالم داشتم دنبالش می گشتم که دیدمش داشت دست بلند میکرد داشتم میرفتم دیدم یهو لبخندش ناپدید شد و ماشین لوگان رفت رو هوا و لوگان هم همینطور من افتادم زمین و فقط داد میزدم و گریه میکردم
پایان فلش بک
_____________________________________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
حمایت کنید 🙏
نویسنده :민 윤 기
۷.۷k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.