من فقط یه فن گرل بودم(:💜《20》
وقتی داخل اتاق شدن با چهره ی نگران اعضا و سوآ مواجه شدن
کوکی:اینجا چه خبره؟شما چرا اینجایید.......
نامجون:حس نمیکنی تو به این سوال جواب بدی بهتر باشه؟
کوکی:من بیرون بودم که اتفاقی میساکی رو دیدم و خیس شدیم و برای اینکه شما من رو اینجوری نبینید اومدم اینجا
سوآ:از دست شما*با خنده*
حالا برید حموم......
کوکی:با هم؟؟؟؟؟؟؟؟؟😳😳😳
سوآ:یااااااا منحرف اینجا دو تا حموم داره
کوکی:اها*خجالت زده*
::بعد از حموم::
(لباس میساکی بعد از حموم اسلاید۲)
نامجون:خب راستی برنامه عوض شده پی دی نیم گفت بهتون بگم........
سوآ:چرا به من نگفت؟؟؟؟؟
نامجون:نمد شاید چون من لیدرم (سوآ فقط منیجره)
سوآ:اوک حالا برنامه چیه؟؟؟؟؟؟
نامجون:فردا با هم تور رو شروع میکنیم و ژاپن رو میگردیم و بعدش هم یه کنسرت داریم چون هم ارمیا هم کیوت بلک ها خیلی منتظرن.........و اینکه مادر میساکی هم ژاپنی بوده خیلی خوبه که میساکی تا حدودی بلده(نکته:توی قسمتی که میساکی آزمون میداد گفتم دورگه ژاپنی کره ایه)
سوآ:اوکی امشب اینجا بخوابید.....دیگه دیروقت
نامجون:باشه:)
"فردا صبح"
نامجون:پاااااشیدددد آماده شید بریم..
همه:باشه
(لباس میساکی واسه تور اسلاید۳)
همه آماده بودن.......
سوآ:خب کجا میریم اول؟
یونگی:آره کجا میریم؟(با لبخند به سوا)
یونگی که دیگه با احساساتش کنار اومده بود تازه گیا از سوآ خوشش میومد
نامجون:ساحل هیکیکوموری
تهیونگ:او من چیزای زیادی راجب ساحل شنیدم حرکت کنیم.......
جونگکوک:قبلش بریم کافه........
"کافه"
همه سفارش هارو دادن و منتظر شدن بیاد
گارسون سفارش هارو آورد از اونجایی که رئیس گفت این میز آدمای معروفی روش نشستن هول بود و دستاش میلرزید.........
میخواست سفارش میساکی رو بده که هول شد و ریخت روش
گارسون:م...من نمیخواستم .....معذرت میخوام خانم تروخدا ببخشید*ترسیده*
میساکی:اشکال نداره عزیزم.فدا سرت:)
گارسون:ممنون. چیکار میتونم براتون بکنم؟
میساکی:یه جا نشون بده لباس عوض کنم(تو کیف لباس داشت)
گارسون:بله چشم
میساکی رو به بقیه که داشتن با تعجب نگاش میکردن گفت:من برم لباس عوض کنم میام
همه:ب...باش
رفت لباس عوض کرد(اسلاید ۴)و به سمت ساحل حرکت کردن......
"ساحل"
همه لب ساحل نشسته بودن که جونگکوک شروع کرد به حرف زدن
کوکی:بچه ها میخام یه چیزی بگم
نامجون:بگو
کوکی:من اگه بخوام دوست دختر داشته باشم مشکل داره؟
همه متعجب شدن و میساکی هم یکم ناراحت چون خبر نداشت کوک.........
نامجون:خب.....اولا مشکل داشت ولی پی دی نیم گفت الان دیگه مشکلی نداره.......
تهیونگ:حالا کی هست شیطون؟
جونگ کوک:هنوز بهش اعتراف نکردم ولی میدونم اونم دوستم داره..........
تهیونگ:خب اعتراف کن سریع تر
میساکی بغض کرده بود بلند شد بره که کوک دستشو گرفت............
کوکی:چرا میری؟
میساکی:هیچ همینجوری خوشبخت شی......
کوکی:هووووف بشین دیگه....لطفا
میساکی:باشه و نشست
کوکی:خب میخوام الان اعتراف کنم......میساکی تو خیلی مهربون و کیوت و بامزه ای و من خیلی دوست دارم یادته من گفتم میخوام با کسی ازدواج کنم که بی تی اس رو نشناسه؟؟؟؟؟؟؟خب....الان میخوام با یه ارمی ازدواج کنم.........میشه دوست دخترم شی؟
همه:اوووووووووو میساکی جوابشو بده
میساکی:قبوله*با لبخند*
و پرید بغل جونگکوک........
پایان پارت《20》
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)))))))))
احتمالا پارت 21 یا 22 پارت آخر باشه......
یه فیک میخوام بزارم
نمیدونم از تهیونگ باشه یا کوکی
ولی ژانرش شیطانی عاشقانه تخیلی ترسناکه و کامل با این فیک متفاوته...........
بگید میخواید از کوک باشه یا ته ته
نظر بگید ببینم کدومو دوست دارید
دوستون دارم:))))
کوکی:اینجا چه خبره؟شما چرا اینجایید.......
نامجون:حس نمیکنی تو به این سوال جواب بدی بهتر باشه؟
کوکی:من بیرون بودم که اتفاقی میساکی رو دیدم و خیس شدیم و برای اینکه شما من رو اینجوری نبینید اومدم اینجا
سوآ:از دست شما*با خنده*
حالا برید حموم......
کوکی:با هم؟؟؟؟؟؟؟؟؟😳😳😳
سوآ:یااااااا منحرف اینجا دو تا حموم داره
کوکی:اها*خجالت زده*
::بعد از حموم::
(لباس میساکی بعد از حموم اسلاید۲)
نامجون:خب راستی برنامه عوض شده پی دی نیم گفت بهتون بگم........
سوآ:چرا به من نگفت؟؟؟؟؟
نامجون:نمد شاید چون من لیدرم (سوآ فقط منیجره)
سوآ:اوک حالا برنامه چیه؟؟؟؟؟؟
نامجون:فردا با هم تور رو شروع میکنیم و ژاپن رو میگردیم و بعدش هم یه کنسرت داریم چون هم ارمیا هم کیوت بلک ها خیلی منتظرن.........و اینکه مادر میساکی هم ژاپنی بوده خیلی خوبه که میساکی تا حدودی بلده(نکته:توی قسمتی که میساکی آزمون میداد گفتم دورگه ژاپنی کره ایه)
سوآ:اوکی امشب اینجا بخوابید.....دیگه دیروقت
نامجون:باشه:)
"فردا صبح"
نامجون:پاااااشیدددد آماده شید بریم..
همه:باشه
(لباس میساکی واسه تور اسلاید۳)
همه آماده بودن.......
سوآ:خب کجا میریم اول؟
یونگی:آره کجا میریم؟(با لبخند به سوا)
یونگی که دیگه با احساساتش کنار اومده بود تازه گیا از سوآ خوشش میومد
نامجون:ساحل هیکیکوموری
تهیونگ:او من چیزای زیادی راجب ساحل شنیدم حرکت کنیم.......
جونگکوک:قبلش بریم کافه........
"کافه"
همه سفارش هارو دادن و منتظر شدن بیاد
گارسون سفارش هارو آورد از اونجایی که رئیس گفت این میز آدمای معروفی روش نشستن هول بود و دستاش میلرزید.........
میخواست سفارش میساکی رو بده که هول شد و ریخت روش
گارسون:م...من نمیخواستم .....معذرت میخوام خانم تروخدا ببخشید*ترسیده*
میساکی:اشکال نداره عزیزم.فدا سرت:)
گارسون:ممنون. چیکار میتونم براتون بکنم؟
میساکی:یه جا نشون بده لباس عوض کنم(تو کیف لباس داشت)
گارسون:بله چشم
میساکی رو به بقیه که داشتن با تعجب نگاش میکردن گفت:من برم لباس عوض کنم میام
همه:ب...باش
رفت لباس عوض کرد(اسلاید ۴)و به سمت ساحل حرکت کردن......
"ساحل"
همه لب ساحل نشسته بودن که جونگکوک شروع کرد به حرف زدن
کوکی:بچه ها میخام یه چیزی بگم
نامجون:بگو
کوکی:من اگه بخوام دوست دختر داشته باشم مشکل داره؟
همه متعجب شدن و میساکی هم یکم ناراحت چون خبر نداشت کوک.........
نامجون:خب.....اولا مشکل داشت ولی پی دی نیم گفت الان دیگه مشکلی نداره.......
تهیونگ:حالا کی هست شیطون؟
جونگ کوک:هنوز بهش اعتراف نکردم ولی میدونم اونم دوستم داره..........
تهیونگ:خب اعتراف کن سریع تر
میساکی بغض کرده بود بلند شد بره که کوک دستشو گرفت............
کوکی:چرا میری؟
میساکی:هیچ همینجوری خوشبخت شی......
کوکی:هووووف بشین دیگه....لطفا
میساکی:باشه و نشست
کوکی:خب میخوام الان اعتراف کنم......میساکی تو خیلی مهربون و کیوت و بامزه ای و من خیلی دوست دارم یادته من گفتم میخوام با کسی ازدواج کنم که بی تی اس رو نشناسه؟؟؟؟؟؟؟خب....الان میخوام با یه ارمی ازدواج کنم.........میشه دوست دخترم شی؟
همه:اوووووووووو میساکی جوابشو بده
میساکی:قبوله*با لبخند*
و پرید بغل جونگکوک........
پایان پارت《20》
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)))))))))
احتمالا پارت 21 یا 22 پارت آخر باشه......
یه فیک میخوام بزارم
نمیدونم از تهیونگ باشه یا کوکی
ولی ژانرش شیطانی عاشقانه تخیلی ترسناکه و کامل با این فیک متفاوته...........
بگید میخواید از کوک باشه یا ته ته
نظر بگید ببینم کدومو دوست دارید
دوستون دارم:))))
۱۵.۵k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.