پارت۷
سه هفته بعد-
پرستار جیمین میخواست بره ببینه اوضاع جیمین چطوره که دید جیمین چشماش عین وزق بازه-
(این چی بود گفتم🤣)
بدو بدو میره به شوگا میگه بیاد-
شوگا هم سریع میاد تو اتاق-
سطح هوشیاریشو چک میکنه میبینه رو ۱۰ عه-
شوگا:از کما در اومده-لبخند-
پرستار:برم به دوستش بگم؟
شوگا:برو
راستی یوجون یه هفته دیگه گچاشو باز میکنه-
یوجون:منتظر چی ای سریع ببرینم پیشش
پرستار:باید ببریمش تو یه اتاق دیگه استراحت کنه
یوجون:باشه پس..
پرستار میره بیرون-
یوجون هنوز جیمینو ندیده از ذوق گریه میکنه-
جیمین بعد چند ساعت بیدار شد و از پرستار خواست که به یوجون بگه بیاد-
پرستار یوجون و آورد-
جیمین یه نگاه به یوجون انداخت-
جیمین:مردک عنچوچک-داد-
صدبار گفتم مست رانندگی نکن-داد-
بیار تو عمرم فکر کردم مواظبی شوشول طلای بیخود-داد-
کاش قبول نمیکردم با اون وضع رانندگی کنی
یوجون سرش پایین بود-
شوگا بدو بدو اومد تو اتاق فکر کرد یوجون داره سر جیمین داد میزنه که تا رسید دید برعکسه-
شوگا:جیمین آروم باش اتفاقیه که شده
جیمین:این تخم نخودی از کرمش اونقد سرعت رفت که باعث هم خودش هم من به این وضع بیفتیم-داد-
شوگا:لطفا مراعات کن تو بیمارستانیم بعد که رفتین خونه تا دلت خواست سرش داد بزن
جیمین:باشه
به یوجون نگاه میکنه-
وای به حالت وقتی گچام باز شد دوباره اون پات و کتفتو میشکونم
یوجون:هرکاری میخوایی سرم در بیار حقمه
جیمین:گمشو بیرون ولی هرموقع گفتم بیا
یوجون:باشه
با پرستار رفتن بیرون-
شوگا رفت سمت جیمین..
پرستار جیمین میخواست بره ببینه اوضاع جیمین چطوره که دید جیمین چشماش عین وزق بازه-
(این چی بود گفتم🤣)
بدو بدو میره به شوگا میگه بیاد-
شوگا هم سریع میاد تو اتاق-
سطح هوشیاریشو چک میکنه میبینه رو ۱۰ عه-
شوگا:از کما در اومده-لبخند-
پرستار:برم به دوستش بگم؟
شوگا:برو
راستی یوجون یه هفته دیگه گچاشو باز میکنه-
یوجون:منتظر چی ای سریع ببرینم پیشش
پرستار:باید ببریمش تو یه اتاق دیگه استراحت کنه
یوجون:باشه پس..
پرستار میره بیرون-
یوجون هنوز جیمینو ندیده از ذوق گریه میکنه-
جیمین بعد چند ساعت بیدار شد و از پرستار خواست که به یوجون بگه بیاد-
پرستار یوجون و آورد-
جیمین یه نگاه به یوجون انداخت-
جیمین:مردک عنچوچک-داد-
صدبار گفتم مست رانندگی نکن-داد-
بیار تو عمرم فکر کردم مواظبی شوشول طلای بیخود-داد-
کاش قبول نمیکردم با اون وضع رانندگی کنی
یوجون سرش پایین بود-
شوگا بدو بدو اومد تو اتاق فکر کرد یوجون داره سر جیمین داد میزنه که تا رسید دید برعکسه-
شوگا:جیمین آروم باش اتفاقیه که شده
جیمین:این تخم نخودی از کرمش اونقد سرعت رفت که باعث هم خودش هم من به این وضع بیفتیم-داد-
شوگا:لطفا مراعات کن تو بیمارستانیم بعد که رفتین خونه تا دلت خواست سرش داد بزن
جیمین:باشه
به یوجون نگاه میکنه-
وای به حالت وقتی گچام باز شد دوباره اون پات و کتفتو میشکونم
یوجون:هرکاری میخوایی سرم در بیار حقمه
جیمین:گمشو بیرون ولی هرموقع گفتم بیا
یوجون:باشه
با پرستار رفتن بیرون-
شوگا رفت سمت جیمین..
۲۳۱
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.