فیک کوک(عشق واقعی من)
فیک کوک(عشق واقعی من)
پارت ۱۰
+ شاید لازمه عشقمو اینجوری بهت بگم
دیدم لباشو گذاشت رو لبام
+ فهمیدی؟یا بیشتر بهت نشون بدم؟
_ میشه بیشتر بهم نشون بدی؟
+پروو نشوو دیگه
_ لطفااا
و بوسه ی طولانی ای داشتیم که با زنگ گوشی ا/ت به خودمون اومدیم
+ یااا کوک ولم کنن بذار گوشیمو جواب بدمم
_ یاااا نمیتونم ولت کنم
از زبان ا/ت
گوشیم زنگ خورد بچه ها بودن ویدیوکال گرفته بودن
+ یااا کوک ساکت باش بچه ها ویدیوکال گرفتن هیچ حرفی نزن
_ چراا نمیتونممم میخوامم ببوسمتت
+ کوک بسههه هیسس
+ سلام بچه ها
بچه ها : سلامممم
+ چطورید؟چیشده زنگ زدید؟
اون جو: مگه باید چیزی بشه ؟
+ نه همینجوری گفتم
سوجین: یاااا ا/ت تو این روزا یجوری برخورد میکنی چیزی شده؟
+ چی نه من مثه قبلمم دیگه
هانا: من میدونم چرا اینجوری شده؟
سوجین: برای چیه؟
هانا: بخاطر اون پسرس
+ کدوم پسره رو میگی؟
هانا: عااا توهم نمیدونی کیو میگم
+ نه نمیدونم
هانا: بس کن ا/ت ما که میدونیم از وقتی کوک اومده اینجوری شدی
یه نگاهی به کوک کردم داشت بهم لبخند میزد منم خجالت کشیده بودم به ته ته پته افتاده بودم خواستم کوک رو حرص بدم گفتم
+ بچه ها بس کنین من اصلا از اون پسره خوشم نمیاد خیلی مغرور و بی احساسه اصلا یهجوریه به زور تحملش میکنم
که دیدم کوک داره بهم بد نگاه میکنه خیلی عصبی به نظر میرسید میخواست حرف بزنه که دستمو بردم جلو دهنش ولی بازم داشت حرف میزد ولی صداشو کسی نمیشنید
+ بچه هااا من یکمم کار دارم باید برم فعلاا ...
سوجین: یااا
دستمو از جلو دهنش برداشتم یهو ساکت شد و بهم خیره شد
+ یااا چرا اینجوری نگام میکنی؟
_ پس از من خوشت نمیاد نه؟
+ کوک مجبور شدم بگم
_ که مجبور شدی اره؟
+ اوممم ارههه
_ باشه پس فهمیدم
+ یا اینجوری نکنا چص نباش باهام
_ شاید بتونی یجوری حلش کنی
+ چجوری؟
_ میتونی بوسم کنی؟
+ یااا دیگه چی بوست کردم دیگه
_ نه بازم میخوامم
از لپ بوسش کردم
_ نه این قبول نیست
+ کوک نه دیگه نمیتونم
_ باشه پس من انجامش میدم
یهو شروع کرد به بوسیدنم اول ازش جدا شدم ولی بعدش دوباره لباشو گذاشت رو لبام که بعدش همراهیش کردم بعد از چند مین از هم جدا شدیم
_ ا/ت خیلی دوستت دارم
+ منم
+ نمیخوای بری دیگه؟
_ میشه بمونم؟
+ دیگه چی؟
_ ای بابا نمیخوام از پیشت برم خب
+ منم نمیخوام از پیشم بری ولی نمیشه بمونی
_ باشه پس منم میرم دیگه
+ اوک پس ، عااا راستی کوک میخواستم بگم که بابت امروز واقعا ممنونم اگه تو نبودی معلوم نبود اون پسره میخواست چیکار کنه باهام واقعا ترسیده بودم مرسی ازت
و یه بوسه به لبش زدم
_ یااا میشه همینجوری منو ببوسی
+ یااا میزنمتااا بروو
_ باشههه من رفتممم خدافظ
+ بای بای
کوک هم رفت وای امروز روز خیلی عجیبی بود برامم اتفاقای خیلی زیادی برام افتاد ولو شدم رو تختم و احساس کردم خیلی خستم چشمامو بستم که اصلا نفهمیدم کی خوابم برد ...
پارت ۱۰
+ شاید لازمه عشقمو اینجوری بهت بگم
دیدم لباشو گذاشت رو لبام
+ فهمیدی؟یا بیشتر بهت نشون بدم؟
_ میشه بیشتر بهم نشون بدی؟
+پروو نشوو دیگه
_ لطفااا
و بوسه ی طولانی ای داشتیم که با زنگ گوشی ا/ت به خودمون اومدیم
+ یااا کوک ولم کنن بذار گوشیمو جواب بدمم
_ یاااا نمیتونم ولت کنم
از زبان ا/ت
گوشیم زنگ خورد بچه ها بودن ویدیوکال گرفته بودن
+ یااا کوک ساکت باش بچه ها ویدیوکال گرفتن هیچ حرفی نزن
_ چراا نمیتونممم میخوامم ببوسمتت
+ کوک بسههه هیسس
+ سلام بچه ها
بچه ها : سلامممم
+ چطورید؟چیشده زنگ زدید؟
اون جو: مگه باید چیزی بشه ؟
+ نه همینجوری گفتم
سوجین: یاااا ا/ت تو این روزا یجوری برخورد میکنی چیزی شده؟
+ چی نه من مثه قبلمم دیگه
هانا: من میدونم چرا اینجوری شده؟
سوجین: برای چیه؟
هانا: بخاطر اون پسرس
+ کدوم پسره رو میگی؟
هانا: عااا توهم نمیدونی کیو میگم
+ نه نمیدونم
هانا: بس کن ا/ت ما که میدونیم از وقتی کوک اومده اینجوری شدی
یه نگاهی به کوک کردم داشت بهم لبخند میزد منم خجالت کشیده بودم به ته ته پته افتاده بودم خواستم کوک رو حرص بدم گفتم
+ بچه ها بس کنین من اصلا از اون پسره خوشم نمیاد خیلی مغرور و بی احساسه اصلا یهجوریه به زور تحملش میکنم
که دیدم کوک داره بهم بد نگاه میکنه خیلی عصبی به نظر میرسید میخواست حرف بزنه که دستمو بردم جلو دهنش ولی بازم داشت حرف میزد ولی صداشو کسی نمیشنید
+ بچه هااا من یکمم کار دارم باید برم فعلاا ...
سوجین: یااا
دستمو از جلو دهنش برداشتم یهو ساکت شد و بهم خیره شد
+ یااا چرا اینجوری نگام میکنی؟
_ پس از من خوشت نمیاد نه؟
+ کوک مجبور شدم بگم
_ که مجبور شدی اره؟
+ اوممم ارههه
_ باشه پس فهمیدم
+ یا اینجوری نکنا چص نباش باهام
_ شاید بتونی یجوری حلش کنی
+ چجوری؟
_ میتونی بوسم کنی؟
+ یااا دیگه چی بوست کردم دیگه
_ نه بازم میخوامم
از لپ بوسش کردم
_ نه این قبول نیست
+ کوک نه دیگه نمیتونم
_ باشه پس من انجامش میدم
یهو شروع کرد به بوسیدنم اول ازش جدا شدم ولی بعدش دوباره لباشو گذاشت رو لبام که بعدش همراهیش کردم بعد از چند مین از هم جدا شدیم
_ ا/ت خیلی دوستت دارم
+ منم
+ نمیخوای بری دیگه؟
_ میشه بمونم؟
+ دیگه چی؟
_ ای بابا نمیخوام از پیشت برم خب
+ منم نمیخوام از پیشم بری ولی نمیشه بمونی
_ باشه پس منم میرم دیگه
+ اوک پس ، عااا راستی کوک میخواستم بگم که بابت امروز واقعا ممنونم اگه تو نبودی معلوم نبود اون پسره میخواست چیکار کنه باهام واقعا ترسیده بودم مرسی ازت
و یه بوسه به لبش زدم
_ یااا میشه همینجوری منو ببوسی
+ یااا میزنمتااا بروو
_ باشههه من رفتممم خدافظ
+ بای بای
کوک هم رفت وای امروز روز خیلی عجیبی بود برامم اتفاقای خیلی زیادی برام افتاد ولو شدم رو تختم و احساس کردم خیلی خستم چشمامو بستم که اصلا نفهمیدم کی خوابم برد ...
۷.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.