part7 💀🧟
"سوا"
پس دانشجوی دانشگاه ماست
خیلی عجیبه
با این وضعیت و جوری که رفتار میکنه مثل یه فیلم ترسناک مسخره میمونه
باورم نمیشه دانشجوی همینجاست
داهیون : شانس اوردیم اینجا جامون امنه..میدونستی اون زامبیا درست نمیبینن ولی رو صدا خیلی حساسن
سوا : من فقد یه سوال داشتم.تو کل دانشگاه شبکه و اینترنت که قطعه..یعنی هیچکی سعی نکرده بره بیرون و به پلیس خبر بده؟
داهیون : اونی انگار از همه چی بیخبری..پس راست میگفتی که کل روزتو خواب بودی
سوا :(゜-゜)(خنگول خدا)
اون وو پرده پنجره رو کنار زد
اون وو : یه نگاهی به بیرون بنداز
رفتم از پنجره نگا کردم.پر زامبی بود
دانشگاه منظره ای از زمستان سرد و بی رحم بود
اون وو : حالا فهمیدی اوضاع از چه قراره؟ هر جور نگاش کنی اخرش میمیریم
داهیون : کم چرت و پرت بگو اون وو
اون وو : سوا تو احیانا...از سر فروشگاه دانشگاه رد نشدی؟..خواهرم پاره وقت اونجا کار میکرد
سوا :"جا خوردن"
اون وو : قدش حدودا هم قد توعه موهاشو بسته و مشکی و بلنده یه شومیز خاکستری پوشیده بود
منو از شونه هام گرف
اون وو : رفت از فروشگاه برامون غذا بیاره و تا الان ۲ ساعته هیچ خبری ازش نشد..ندیدیش؟"نگران"
سوا : اگه خواهرت همونی باشه که دیدم..
یدفه یه چیز محکم به در اتاق خورد
کوک : از بیرونه، ظاهرا یه مهمون ناخونده داریم
-تروخدا درو باز کنین،حالم خوب نیس
اون وو رف سمت در ولی جونگ کوک جلوش رو گرف
کوک : زده به سرت؟ خل شدی؟ میخوای درو واسه اون جونورای کثیف باز کنی؟
جونسوک : هوی درو باز کن اون یه ادمه نشنیدی چی گف؟ خواهرت با غذا برگشته درو باز کن
کوک :"پوزخنده" اون عوضی ممکنه الان ادم باشه ولی بعدش چی؟..ممکنه گازش گرفته باشن
اون وو : صدای هیونه..ولی خواهرم
جونگ کوک درو نیمه باز کرد که یه زامبی جلومون سبز شد و زود درو بست (پسرم مریضی؟)
جونسوک : مرتیکه روانی عقلتو از دست دادیییی؟!!!!
کوک : خودت حرف حالیت نیس..حالا از نظرت اون ادم بود؟
جونسوک : برام پرو نشو
جونگ کوک ماسکشو پایین کشید
کوک : هوی پس بزار حالیت کنم.تو یه احمق بیشتر نیسی که فک کردی یه گوه بزرگی و داری همش زر مفت میزنی. پس اگه حرف درست حسابی نداری جلو چشمم افتابی نشو دیدن اون قیافه کودن احمقت حالمو بهم میزنه
جونسوک :(اقایی کم اوردن)..چشش اصن برو درو باز کن و بمیر به جهنم
کوک : حداقل این یکی کار رو خودت بکن گشاد سال پایینیا رو مجبود نکن برات انجام بدن.."پوزخند"عرضه همینو هم نداری نه؟میدونستم پس میرم یه دوش بگیرم
جونگ کوک رفت حموم
جونسوک : این حرومزادههههه
اون وو : هق..یوجین
جونسوک : تو هم اینقد ابغوره نگیر سرم درد گرفت
....
شرایط پارت بعد
۴۰ لایک
۷۰ کامنت
فالوور تا ۴۸۰
پس دانشجوی دانشگاه ماست
خیلی عجیبه
با این وضعیت و جوری که رفتار میکنه مثل یه فیلم ترسناک مسخره میمونه
باورم نمیشه دانشجوی همینجاست
داهیون : شانس اوردیم اینجا جامون امنه..میدونستی اون زامبیا درست نمیبینن ولی رو صدا خیلی حساسن
سوا : من فقد یه سوال داشتم.تو کل دانشگاه شبکه و اینترنت که قطعه..یعنی هیچکی سعی نکرده بره بیرون و به پلیس خبر بده؟
داهیون : اونی انگار از همه چی بیخبری..پس راست میگفتی که کل روزتو خواب بودی
سوا :(゜-゜)(خنگول خدا)
اون وو پرده پنجره رو کنار زد
اون وو : یه نگاهی به بیرون بنداز
رفتم از پنجره نگا کردم.پر زامبی بود
دانشگاه منظره ای از زمستان سرد و بی رحم بود
اون وو : حالا فهمیدی اوضاع از چه قراره؟ هر جور نگاش کنی اخرش میمیریم
داهیون : کم چرت و پرت بگو اون وو
اون وو : سوا تو احیانا...از سر فروشگاه دانشگاه رد نشدی؟..خواهرم پاره وقت اونجا کار میکرد
سوا :"جا خوردن"
اون وو : قدش حدودا هم قد توعه موهاشو بسته و مشکی و بلنده یه شومیز خاکستری پوشیده بود
منو از شونه هام گرف
اون وو : رفت از فروشگاه برامون غذا بیاره و تا الان ۲ ساعته هیچ خبری ازش نشد..ندیدیش؟"نگران"
سوا : اگه خواهرت همونی باشه که دیدم..
یدفه یه چیز محکم به در اتاق خورد
کوک : از بیرونه، ظاهرا یه مهمون ناخونده داریم
-تروخدا درو باز کنین،حالم خوب نیس
اون وو رف سمت در ولی جونگ کوک جلوش رو گرف
کوک : زده به سرت؟ خل شدی؟ میخوای درو واسه اون جونورای کثیف باز کنی؟
جونسوک : هوی درو باز کن اون یه ادمه نشنیدی چی گف؟ خواهرت با غذا برگشته درو باز کن
کوک :"پوزخنده" اون عوضی ممکنه الان ادم باشه ولی بعدش چی؟..ممکنه گازش گرفته باشن
اون وو : صدای هیونه..ولی خواهرم
جونگ کوک درو نیمه باز کرد که یه زامبی جلومون سبز شد و زود درو بست (پسرم مریضی؟)
جونسوک : مرتیکه روانی عقلتو از دست دادیییی؟!!!!
کوک : خودت حرف حالیت نیس..حالا از نظرت اون ادم بود؟
جونسوک : برام پرو نشو
جونگ کوک ماسکشو پایین کشید
کوک : هوی پس بزار حالیت کنم.تو یه احمق بیشتر نیسی که فک کردی یه گوه بزرگی و داری همش زر مفت میزنی. پس اگه حرف درست حسابی نداری جلو چشمم افتابی نشو دیدن اون قیافه کودن احمقت حالمو بهم میزنه
جونسوک :(اقایی کم اوردن)..چشش اصن برو درو باز کن و بمیر به جهنم
کوک : حداقل این یکی کار رو خودت بکن گشاد سال پایینیا رو مجبود نکن برات انجام بدن.."پوزخند"عرضه همینو هم نداری نه؟میدونستم پس میرم یه دوش بگیرم
جونگ کوک رفت حموم
جونسوک : این حرومزادههههه
اون وو : هق..یوجین
جونسوک : تو هم اینقد ابغوره نگیر سرم درد گرفت
....
شرایط پارت بعد
۴۰ لایک
۷۰ کامنت
فالوور تا ۴۸۰
۱۹.۵k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.