ددی های وحشی پارت ۳
𝐩𝐚𝐫𝐭³
__________________________________
ویو ا.ت
اوناهم بعد از اینکه حاضر شدن اومدن پیش ما..داشتیم والیبال بازی میکردیم..اون دوتا پسره هم تو تیم من افتادن😑پریدم که توپ رو بزنم که جونگ کوک هم همزمان با من پرید تو هوا و محکم خورد بهم..یهو جیغ کشیدم و افتادم زمین که اونم افتاد روم و سرش روی بالای sینم قرار گرفت و نفساشو پخش کرد..یهو bوسه ی آرومی به بالای sینم زد!..محکم سرشو هول دادم عقب..
ا.ت: هی پاشو دیگه..لهم کردی
بعد آروم داخل گوشش گفتم..
ا.ت: تلافی میکنم
اونم آروم گفت..
جونگ کوک: ولی چقد بزرگنا!
محکم زدم به شونش که تهیونگ سریع بلندش کرد..بقیه یه جوری زل زده بودن بهم..اههه همش تقصیر این عوضیه..ولی فک نکنم دوستش مثل خودش باشه..اون دختره هم با دهن کج بهم نگاه میکرد..فک کنم دیده بود که اون پسره باهام چیکار کرد..ایششش..بعد از زنگ ورزش داشتیم لباس عوض میکردیم..لباسمو درآوردم و فقط sوتین تنم بود که یهو در باز شد..وحشت زده برگشتم سمت در..تهیونگ و جونگ کوک بودن!..جیغ و داد همه دراومده بود ولی اونا نرفتن..لباسمو جلوی خودم گرفتم که اومدن داخل و درو بستن..
تهیونگ: خوب گوش کنید که چی میگم..ما تازه اومدیم به این مدرسه چون همه ی دخترای مدرسه ی قبلیمون رو بفاک دادیم..حالا هم نوبت شماست فهمیدین؟
میا: من که مشکلی ندارم خیلی هم دوست دارم
جونگ کوک: آفرین دختر خوب..درضمن در عوض اکه چیزی خواستین میتونین بهمون بگین..ولی یادتون نره از امروز کارتون شروع میشه..هروز یه نفر..امروز نوبت کیه؟..اممم بزار خودم انتخاب کنم..
یهو به من اشاره کرد..
جونگ کوک: امروز نوبت توعه!
ا.ت: گمشو بابا فک کردینمن حرفای مسخرتون رو قبول میکنم؟
تهیونگ: شما با این موضوع مشکلی دارین؟..خب معامله ی خوبیه..بفاک میرین درعوض یکی از درخواستاتون انجام میشه
یهو سوهیون رفت سمتشون..
سوهیون: میشه امروز..نوبت من باشه؟
بعد سرشو انداخت پایین..
جونگ کوک: پوففف..باشه امروز تو بیا..بعد از مدرسه بیا پیشمون تا بریم خونه
سوهیون: چشم
ا.ت: سوهیون تو چته؟چی میگی؟
سوهیون: مادر من باید قلبش عمل بشه ولی ما پول کافی نداریم
تهیونگ: پس ما پولشو پرداخت میکنیم..
همه ی دخترا با تعجب به هم نگاه میکردن..یهو جونگ کوک اومد سمتم و لباسمو محکم کشید که از دستم افتاد..دستامو ضربدری روی بdنم گذاشتم
ا.ت: به من دست نزن
جونگ کوک: تهیونگ نظرت چیه امروز دوتا دخترو بکنیم؟
تهیونگ: یعنی من یکی تو هم یکی؟یا دوتاییشون رو نوبت نوبتی؟
جونگ کوک: نه یکی واسه من یکی واسه تو دلم هوس بازی کردن با این بdنو داره..
یهو دستشو روی بازوم کشید..سریع رفتم عقب..یکم ترسیدم..
ا.ت: من..من نمیزارم بهم دست بزنید..حالا هم دیگه گمشید میخوام لباس بپوشم
تهیونگ یهو لباسمو از رو زمین برداشت و اومد سمتم..
__________________________________
ویو ا.ت
اوناهم بعد از اینکه حاضر شدن اومدن پیش ما..داشتیم والیبال بازی میکردیم..اون دوتا پسره هم تو تیم من افتادن😑پریدم که توپ رو بزنم که جونگ کوک هم همزمان با من پرید تو هوا و محکم خورد بهم..یهو جیغ کشیدم و افتادم زمین که اونم افتاد روم و سرش روی بالای sینم قرار گرفت و نفساشو پخش کرد..یهو bوسه ی آرومی به بالای sینم زد!..محکم سرشو هول دادم عقب..
ا.ت: هی پاشو دیگه..لهم کردی
بعد آروم داخل گوشش گفتم..
ا.ت: تلافی میکنم
اونم آروم گفت..
جونگ کوک: ولی چقد بزرگنا!
محکم زدم به شونش که تهیونگ سریع بلندش کرد..بقیه یه جوری زل زده بودن بهم..اههه همش تقصیر این عوضیه..ولی فک نکنم دوستش مثل خودش باشه..اون دختره هم با دهن کج بهم نگاه میکرد..فک کنم دیده بود که اون پسره باهام چیکار کرد..ایششش..بعد از زنگ ورزش داشتیم لباس عوض میکردیم..لباسمو درآوردم و فقط sوتین تنم بود که یهو در باز شد..وحشت زده برگشتم سمت در..تهیونگ و جونگ کوک بودن!..جیغ و داد همه دراومده بود ولی اونا نرفتن..لباسمو جلوی خودم گرفتم که اومدن داخل و درو بستن..
تهیونگ: خوب گوش کنید که چی میگم..ما تازه اومدیم به این مدرسه چون همه ی دخترای مدرسه ی قبلیمون رو بفاک دادیم..حالا هم نوبت شماست فهمیدین؟
میا: من که مشکلی ندارم خیلی هم دوست دارم
جونگ کوک: آفرین دختر خوب..درضمن در عوض اکه چیزی خواستین میتونین بهمون بگین..ولی یادتون نره از امروز کارتون شروع میشه..هروز یه نفر..امروز نوبت کیه؟..اممم بزار خودم انتخاب کنم..
یهو به من اشاره کرد..
جونگ کوک: امروز نوبت توعه!
ا.ت: گمشو بابا فک کردینمن حرفای مسخرتون رو قبول میکنم؟
تهیونگ: شما با این موضوع مشکلی دارین؟..خب معامله ی خوبیه..بفاک میرین درعوض یکی از درخواستاتون انجام میشه
یهو سوهیون رفت سمتشون..
سوهیون: میشه امروز..نوبت من باشه؟
بعد سرشو انداخت پایین..
جونگ کوک: پوففف..باشه امروز تو بیا..بعد از مدرسه بیا پیشمون تا بریم خونه
سوهیون: چشم
ا.ت: سوهیون تو چته؟چی میگی؟
سوهیون: مادر من باید قلبش عمل بشه ولی ما پول کافی نداریم
تهیونگ: پس ما پولشو پرداخت میکنیم..
همه ی دخترا با تعجب به هم نگاه میکردن..یهو جونگ کوک اومد سمتم و لباسمو محکم کشید که از دستم افتاد..دستامو ضربدری روی بdنم گذاشتم
ا.ت: به من دست نزن
جونگ کوک: تهیونگ نظرت چیه امروز دوتا دخترو بکنیم؟
تهیونگ: یعنی من یکی تو هم یکی؟یا دوتاییشون رو نوبت نوبتی؟
جونگ کوک: نه یکی واسه من یکی واسه تو دلم هوس بازی کردن با این بdنو داره..
یهو دستشو روی بازوم کشید..سریع رفتم عقب..یکم ترسیدم..
ا.ت: من..من نمیزارم بهم دست بزنید..حالا هم دیگه گمشید میخوام لباس بپوشم
تهیونگ یهو لباسمو از رو زمین برداشت و اومد سمتم..
۱.۵k
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.