تک پارتی(وقتی دعوا میکنید و.....)
#جونگین
#استری_کیدز
چند ساعتی میشد که از مراسم گذشته بود...
توی کمپانی بودی و تنها توی اتاق تمرین یک گوشه نشسته بودی...
به دعوایی که با جونگین داشتی فکر میکردی...
شما رابطه ی خیلی طولانیی با هم داشتید و یک سالی میشد که حستون رو به هم دیگه اعتراف کرده بودین اما...
از اونجایی که جونگین عضو یک گروه بود و تو سولییست بودی اینکه واقعیت رابطتون رو آشکار کنید براتون سخت بود و این امکان که با هیت های زیادی مواجه بشین رو داشت.
سر همین موضوع دعواتون شروع شد اما بعد...مدام موضوعات بیشتر به دعوا اضافه میشد و همین باعث شده بود یک جر و بحث شدیدی داشته باشید.
با شمرده شمرده فکر کردن به تمام این افکار...نفس عمیقی کشیدی...
توی این روزی که گذشت اصلا نتونسته بودی با جونگین صحبت کنی...فقط توی مراسم موقع اجرا نگاهش میکردی...
پوفی کشیدی و سرت رو به دیوار پشتت تکیه دادی و چشمات رو بستی تا بلکه شاید آروم تر بشی...
درسته یکی از جایزه های با ارزشی رو برده بودی اما کافی نبود...بدون جونگین هیچ چیز خوشحالت نمیکرد
توی همین حال و احوال بودی که با باز شدن در...آروم پلکاتو از هم فاصله دادی و از روی مبل سیاهی که روش نشسته بودی بلند شدی...
از اونجایی که شب بود و تو چراغ های اتاق تمرین رو خاموش کرده بودی و نور کمی فقط از پنجره های بزرگ میتابید...
نمیتونستی دقیق ببینی که کی وارد اتاق شده....
+ ببخشید چیزی شده ؟
_ ا.ت
با شنیدن صدای آشنایی از طرفش شوکه شدی...
سرش رو آروم بالا آورد که نور به صورتش برخورد کرد و تونستی کمی از صورتش رو ببینی
+ ج..جونگین
نفس عمیقی کشید یک قدم بهت نزدیک شد...
+ چیزی شده ؟
با چشمای غمناکی نگاهت میکرد
+ جونگین...
_ متاسفم
متعجب شدی
+ چی ؟
_ متاسفم ا.ت....
سرش رو با ناراحتیی که توی چهره اش داشت ، پایین انداخت که لبخند کمرنگی بهش زدی و چند قدم بهش نزدیک شدی
+ جونگینی...تو مقصر چیزی نیستی باشه؟...من موجب شدم تا اون حد دعوا پیش بره
_ اما....من حرفای خیلی بدی بهت زدم...
یک قدم دیگه هم بهش نزدیک شدی و آروم مردت رو توی بغلت کشیدی
+ اشکالی نداره....من همش رو فراموش کردم باشه ؟...بیا دیگه بهش فکر نکنیم
_ ی..یعنی منو میبخشی ؟
+ معلومه...معلومه روباه کوچولوی من
لبخند پر رنگی زد و کمی خودش رو از بغلت فاصله داد و توی چشمات خیره شد
_ خیلی دوستت دارم
تو هم متقابلاً لبخندی زدی لبخندی زدی
+ منم دوستت دارم...
#استری_کیدز
چند ساعتی میشد که از مراسم گذشته بود...
توی کمپانی بودی و تنها توی اتاق تمرین یک گوشه نشسته بودی...
به دعوایی که با جونگین داشتی فکر میکردی...
شما رابطه ی خیلی طولانیی با هم داشتید و یک سالی میشد که حستون رو به هم دیگه اعتراف کرده بودین اما...
از اونجایی که جونگین عضو یک گروه بود و تو سولییست بودی اینکه واقعیت رابطتون رو آشکار کنید براتون سخت بود و این امکان که با هیت های زیادی مواجه بشین رو داشت.
سر همین موضوع دعواتون شروع شد اما بعد...مدام موضوعات بیشتر به دعوا اضافه میشد و همین باعث شده بود یک جر و بحث شدیدی داشته باشید.
با شمرده شمرده فکر کردن به تمام این افکار...نفس عمیقی کشیدی...
توی این روزی که گذشت اصلا نتونسته بودی با جونگین صحبت کنی...فقط توی مراسم موقع اجرا نگاهش میکردی...
پوفی کشیدی و سرت رو به دیوار پشتت تکیه دادی و چشمات رو بستی تا بلکه شاید آروم تر بشی...
درسته یکی از جایزه های با ارزشی رو برده بودی اما کافی نبود...بدون جونگین هیچ چیز خوشحالت نمیکرد
توی همین حال و احوال بودی که با باز شدن در...آروم پلکاتو از هم فاصله دادی و از روی مبل سیاهی که روش نشسته بودی بلند شدی...
از اونجایی که شب بود و تو چراغ های اتاق تمرین رو خاموش کرده بودی و نور کمی فقط از پنجره های بزرگ میتابید...
نمیتونستی دقیق ببینی که کی وارد اتاق شده....
+ ببخشید چیزی شده ؟
_ ا.ت
با شنیدن صدای آشنایی از طرفش شوکه شدی...
سرش رو آروم بالا آورد که نور به صورتش برخورد کرد و تونستی کمی از صورتش رو ببینی
+ ج..جونگین
نفس عمیقی کشید یک قدم بهت نزدیک شد...
+ چیزی شده ؟
با چشمای غمناکی نگاهت میکرد
+ جونگین...
_ متاسفم
متعجب شدی
+ چی ؟
_ متاسفم ا.ت....
سرش رو با ناراحتیی که توی چهره اش داشت ، پایین انداخت که لبخند کمرنگی بهش زدی و چند قدم بهش نزدیک شدی
+ جونگینی...تو مقصر چیزی نیستی باشه؟...من موجب شدم تا اون حد دعوا پیش بره
_ اما....من حرفای خیلی بدی بهت زدم...
یک قدم دیگه هم بهش نزدیک شدی و آروم مردت رو توی بغلت کشیدی
+ اشکالی نداره....من همش رو فراموش کردم باشه ؟...بیا دیگه بهش فکر نکنیم
_ ی..یعنی منو میبخشی ؟
+ معلومه...معلومه روباه کوچولوی من
لبخند پر رنگی زد و کمی خودش رو از بغلت فاصله داد و توی چشمات خیره شد
_ خیلی دوستت دارم
تو هم متقابلاً لبخندی زدی لبخندی زدی
+ منم دوستت دارم...
۴۵.۴k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.