𝒹ℴ 𝓃ℴ𝓉 𝓁𝑒𝒶𝓋𝑒 𝓂𝑒
𝒹ℴ 𝓃ℴ𝓉 𝓁𝑒𝒶𝓋𝑒 𝓂𝑒
𝓅17
خیلی وقته برگشتم پیش کوک دلم خیلی براش تنگ شده بود
ات : کوک امروز میریم بیرون
کوک: امم عزیزم امروز کار دارم باشه یه روز دیگه
ات: باشه عزیزم اشکالی نداره
ویو ات
کوک رفته بود منم حوصلم سر رفته بود رفتم بیرون دور بزنم دلم می خواست تنها برم ولی خپب چه کنم اگر تنها میرفتم کوک قطعا میکشتم داشتم تو پاساژ مورد علاقم قدم میزدم که خوردم به یه پسر
پسره : ببخشید خانم
ات: نه مشکلی نداره
اون پسر داشت وسایلم جمع میکرد که نگاهم بهش افتاد ا....اون .....
ات: چانگ مین
ویو پسره
خسته شده بودن کل روزو دنبال ات گشتم ولی نبود اخه کجاست پدر و مادرش که گفتن اینجاست داشتم تو پاساژ قدم میزدم که خوردم به یه دختره وقتی اسممو گفت بهش نگاه کردم او....اون ات بود محکم پرید بغلم منم محکم بغلش کردم اون تنها کسیبود که تو این دنیا داشتمش
ات: اسکل برا وی نگفتی اینجایی( با گریه)
چانگ مین: چجوری باید بهت میگفتم وقتی خبری ازت نبود
ویو ات
با این حرفش یاد کوک افتادم برا همین از بغل چانگ مین اومدم پایین
ات: چانگی من دوسپسر دارم
چانگ مین : چییی جدییی کیه
ات: اون جانگ کوک
چانگ مین: اخه چرا اون بین این همه ادم
ات: ببخشید ولی عاشقش شدم نمی دونم باید چیکار کنم ( گریه)
چانگ مین : اشکال نداره بیا بریم یجایی حرف بزنین
ات رو به بادیگاردا
ات: میشه چند دقیقه اینجا وایسین قول میدم اتفاق بدی نیافته شما هم که اینجایید
بادیگارد: چشم خانم
تموم شد کم بود ولی قول میدم جبران کنم 💜😁
𝓅17
خیلی وقته برگشتم پیش کوک دلم خیلی براش تنگ شده بود
ات : کوک امروز میریم بیرون
کوک: امم عزیزم امروز کار دارم باشه یه روز دیگه
ات: باشه عزیزم اشکالی نداره
ویو ات
کوک رفته بود منم حوصلم سر رفته بود رفتم بیرون دور بزنم دلم می خواست تنها برم ولی خپب چه کنم اگر تنها میرفتم کوک قطعا میکشتم داشتم تو پاساژ مورد علاقم قدم میزدم که خوردم به یه پسر
پسره : ببخشید خانم
ات: نه مشکلی نداره
اون پسر داشت وسایلم جمع میکرد که نگاهم بهش افتاد ا....اون .....
ات: چانگ مین
ویو پسره
خسته شده بودن کل روزو دنبال ات گشتم ولی نبود اخه کجاست پدر و مادرش که گفتن اینجاست داشتم تو پاساژ قدم میزدم که خوردم به یه دختره وقتی اسممو گفت بهش نگاه کردم او....اون ات بود محکم پرید بغلم منم محکم بغلش کردم اون تنها کسیبود که تو این دنیا داشتمش
ات: اسکل برا وی نگفتی اینجایی( با گریه)
چانگ مین: چجوری باید بهت میگفتم وقتی خبری ازت نبود
ویو ات
با این حرفش یاد کوک افتادم برا همین از بغل چانگ مین اومدم پایین
ات: چانگی من دوسپسر دارم
چانگ مین : چییی جدییی کیه
ات: اون جانگ کوک
چانگ مین: اخه چرا اون بین این همه ادم
ات: ببخشید ولی عاشقش شدم نمی دونم باید چیکار کنم ( گریه)
چانگ مین : اشکال نداره بیا بریم یجایی حرف بزنین
ات رو به بادیگاردا
ات: میشه چند دقیقه اینجا وایسین قول میدم اتفاق بدی نیافته شما هم که اینجایید
بادیگارد: چشم خانم
تموم شد کم بود ولی قول میدم جبران کنم 💜😁
۶.۳k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.