Part 13
دکتر: گروه خونی هه سو Abهست کدومتون گروه خونیش به هه سو میخوره باید زود تر بهش خون تزریق کنیم تا زنده بمونه.
نامجون: ام من که نیستم.یه لحظه واستا شوگا برو تهیونگو بیار اون الان توی سالنه گروه خونیش با هه سو یکیه زود باش.
شوگا: باشه باشه الان
شوگا: وی وی کجایی!؟
تهیونگ: چیه چته ولم کن(داد)
شوگا: چیچیو ولت کنم بدو بریم درمورد هه سو هس
تهیونگ: چی!!!!!
شوگا: اقای دکتر این کیم تهیونگه گروه خونیش با هه سو یکیه۰۰
دکتر: اقای محترم میتونید به بیمار خون اهدا کنید؟
تهیونگ : با این کار زنده میمونه؟؟؟؟؟
دکتر: بله درصد زنده موندنش زیاده
تهیونگ: اره اره زود باش کجا برم برای اهدا خون
پرستار: نسبتتون با بیمار چیه؟
اگه از بستگان نزدیک نباشید باید به خانوادش خبر بدم.
تهیونگ: خوب خوب من نامزدشم.
پرستار: اها پس این فرم رو پر کنید زود تر.
سه ساعت بعد.
صداییی جیغغغغغغ
پسرا: چیبود صدا از توی اتاق هه سو میاد.
من: تهیونگ تهیونگگ( داد).(گریه)
نامجون: هه سو حالت خوبه چیه؟
من: نامجون تهیونگ کو بگو بهم حالش خوبه بگو بهم کاریش نشده.(گریه)
نامجون : تهیونگ خوبه رفته دنبال کوک بیان اینجا
هفت دقیقه بعد
تهیونگ: هه سو
محکم بغلم میکنه و میزنه زیر گریه فک کردم دیگه نمیتونم نفس کشیدنتو ببینم دیگه نمیتونم بغلت کنم.
من: وی(گریه)
کوک و جیمین::: هه سواااا
کوک: برو اونور وی
وی : همش تقصیر تو بود
من: اینجا هم بس نمیکنید (داد)
کوک: میرید بیرون میخوام باهاش تنها باشم.
تهیونگ: چی اصلاااا
من: تهیونگ خواهش میکنم برو بیرون
اتاق خالی میشه فقط منو جونگ کوک هستیم .
جونگ کوک: من متاسفام نمیخواستم بهت صدمه بزنم من دوست دارم باید تا الان اینو فهمیده باشی.
من بخاطر تو میخواستم بهترین رفیقمو بکشم.
من: ازت میترسم تو خطرناک شدی(گریه)
کوک: بس کن چیداری میگی؟؟؟
این یعنی ازم متنفری!(داد)
با گریه و عصبانیت مشت میزنم به کوک
من: چرا ولم نمیکنین همتون خسته شدم بهت بگم دوست دارم وی رو از دست میدم اگه بهت نگم خودتو از دست میدم من چیکار کنم بینتون موندم عوضیاااا(داد)
نامجون: ام من که نیستم.یه لحظه واستا شوگا برو تهیونگو بیار اون الان توی سالنه گروه خونیش با هه سو یکیه زود باش.
شوگا: باشه باشه الان
شوگا: وی وی کجایی!؟
تهیونگ: چیه چته ولم کن(داد)
شوگا: چیچیو ولت کنم بدو بریم درمورد هه سو هس
تهیونگ: چی!!!!!
شوگا: اقای دکتر این کیم تهیونگه گروه خونیش با هه سو یکیه۰۰
دکتر: اقای محترم میتونید به بیمار خون اهدا کنید؟
تهیونگ : با این کار زنده میمونه؟؟؟؟؟
دکتر: بله درصد زنده موندنش زیاده
تهیونگ: اره اره زود باش کجا برم برای اهدا خون
پرستار: نسبتتون با بیمار چیه؟
اگه از بستگان نزدیک نباشید باید به خانوادش خبر بدم.
تهیونگ: خوب خوب من نامزدشم.
پرستار: اها پس این فرم رو پر کنید زود تر.
سه ساعت بعد.
صداییی جیغغغغغغ
پسرا: چیبود صدا از توی اتاق هه سو میاد.
من: تهیونگ تهیونگگ( داد).(گریه)
نامجون: هه سو حالت خوبه چیه؟
من: نامجون تهیونگ کو بگو بهم حالش خوبه بگو بهم کاریش نشده.(گریه)
نامجون : تهیونگ خوبه رفته دنبال کوک بیان اینجا
هفت دقیقه بعد
تهیونگ: هه سو
محکم بغلم میکنه و میزنه زیر گریه فک کردم دیگه نمیتونم نفس کشیدنتو ببینم دیگه نمیتونم بغلت کنم.
من: وی(گریه)
کوک و جیمین::: هه سواااا
کوک: برو اونور وی
وی : همش تقصیر تو بود
من: اینجا هم بس نمیکنید (داد)
کوک: میرید بیرون میخوام باهاش تنها باشم.
تهیونگ: چی اصلاااا
من: تهیونگ خواهش میکنم برو بیرون
اتاق خالی میشه فقط منو جونگ کوک هستیم .
جونگ کوک: من متاسفام نمیخواستم بهت صدمه بزنم من دوست دارم باید تا الان اینو فهمیده باشی.
من بخاطر تو میخواستم بهترین رفیقمو بکشم.
من: ازت میترسم تو خطرناک شدی(گریه)
کوک: بس کن چیداری میگی؟؟؟
این یعنی ازم متنفری!(داد)
با گریه و عصبانیت مشت میزنم به کوک
من: چرا ولم نمیکنین همتون خسته شدم بهت بگم دوست دارم وی رو از دست میدم اگه بهت نگم خودتو از دست میدم من چیکار کنم بینتون موندم عوضیاااا(داد)
۱۵.۴k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.