🌷ماجرای عنایت امام زمان(عج) به آیت الله حق شناس....بخش اول🌷
فرهنگ / اندیشه / ۱۱:۰۶ ۱۳۹۱-۶-۲۹ http://fna.ir /
🌷ماجرای عنایت امام زمان(عج) به آیتالله حقشناس🌷
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، در سال 1373 هجری قمری که حاج شیخ محمدحسین زاهد تهرانی معروف به زاهد نفتفروش که در مسجد امینالدوله واقع در بازار درگذشت، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آیتالله بروجردی به عبدالکریم حقشناس دستور داد تا برای حل مشکلات دینی و رسیدگی به امور شرعی آن مسجد، به تهران عزیمت کند.
آیتالله حقشناس میفرمودند: بازگشت به تهران برای من بسیار گران بود، قم برای من، محل پیشرفت و ترقی علمی و عملی بود و به هیچ وجه میل به آمدن به تهران را نداشتم.
به مشورت با امام خمینی رضوان الله علیه میروند، ایشان میفرماید: وظیفه است، باید بروید، عرض میکنند: شما چرا نمیروید؟ ایشان میفرمایند: به جدّم قسم اگر گفته بودند، روحالله بیاید، من میرفتم.
بالاخره آیتالله حقشناس به تهران آمد و تا پایان عمر به تعلیم امور دینی به جوانان، طلاب و کسبه مشغول بود، سرانجام این استاد اخلاق شهر تهران در سن 88 سالگی درگذشت و پیکرش در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) آرمید.
و اینک شرح حالی از زبان آیتالله محمدعلی جاودان درباره عارف بالله آیتالله عبدالکریم حقشناس در ادامه میآید:
💠مرحوم آیتالله حائری چگونه سؤالهای آیتالله حقشناس را پاسخ میداد؟💠
در هر صورت بعد از مدتی ایشان از تعلیمات آقا شیخ محمد حسین زاهد(ره) مستغنی میشوند و از او در خواست استاد بالاتر میکند، از آن به بعد به همراهی این عالم وارسته یا به تنهایی، به محضر بزرگان علمای تهران میروند تا از آن میان استادی انتخاب کنند.
سرانجام مرحوم آیتالله میر سید علی حائری(ره) معروف به مفسر را مییابند، میفرمودند: شب قبل از اینکه ما به محضر ایشان برسیم، در عالم رویا سیّد بزرگواری را که بر منبری نشسته بود به من نشان دادند و او بایستی سمت تربیت مرا به عهده بگیرد، فردا وقتی به محضر آیتالله حائری رسیدیم، همان بود که دیشب دیده بودم و ایشان تا پایان عمر خویش( 1313 شمسی) سمت تربیت حاج آقای حق شناس را به عهده داشتهاند.
میگفتند: گاه مسائلی پیش میآمد که از هیبت استاد نمیتوانستم به نزدیک رفته و از او سؤال کنم؛ امّا خود ایشان، بدون اینکه من چیزی پرسیده باشم، در ضمن صحبت جواب سؤال مرا میفرمود و مرا از حیرت بیرون میآورد.
حاج آقای حق شناس بعد از دبیرستان همانطور که کار میکردند، به دروس علوم دینی نیز مشغول شدند و این علوم را با علاقه و شدت دنبال میکردند، در آن دوره در یکی از حجرات مسجد جامع تهران - که کنار شبستان چهل ستون، چند حجره برای طلّاب داشت - سکونت داشتند، نقل میکردند: در اوایل دوران تحصیل، به ناراحتی سینه دچار شده بودم، حتی گاه از سینهام خون میآمد، سل مرض خطرناک آن دوران بود، بیماری من احتمال سل داشت، دکتر و دارو افاقه نمیکرد.
ادامه در پست بعدی......
🌷ماجرای عنایت امام زمان(عج) به آیتالله حقشناس🌷
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، در سال 1373 هجری قمری که حاج شیخ محمدحسین زاهد تهرانی معروف به زاهد نفتفروش که در مسجد امینالدوله واقع در بازار درگذشت، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آیتالله بروجردی به عبدالکریم حقشناس دستور داد تا برای حل مشکلات دینی و رسیدگی به امور شرعی آن مسجد، به تهران عزیمت کند.
آیتالله حقشناس میفرمودند: بازگشت به تهران برای من بسیار گران بود، قم برای من، محل پیشرفت و ترقی علمی و عملی بود و به هیچ وجه میل به آمدن به تهران را نداشتم.
به مشورت با امام خمینی رضوان الله علیه میروند، ایشان میفرماید: وظیفه است، باید بروید، عرض میکنند: شما چرا نمیروید؟ ایشان میفرمایند: به جدّم قسم اگر گفته بودند، روحالله بیاید، من میرفتم.
بالاخره آیتالله حقشناس به تهران آمد و تا پایان عمر به تعلیم امور دینی به جوانان، طلاب و کسبه مشغول بود، سرانجام این استاد اخلاق شهر تهران در سن 88 سالگی درگذشت و پیکرش در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) آرمید.
و اینک شرح حالی از زبان آیتالله محمدعلی جاودان درباره عارف بالله آیتالله عبدالکریم حقشناس در ادامه میآید:
💠مرحوم آیتالله حائری چگونه سؤالهای آیتالله حقشناس را پاسخ میداد؟💠
در هر صورت بعد از مدتی ایشان از تعلیمات آقا شیخ محمد حسین زاهد(ره) مستغنی میشوند و از او در خواست استاد بالاتر میکند، از آن به بعد به همراهی این عالم وارسته یا به تنهایی، به محضر بزرگان علمای تهران میروند تا از آن میان استادی انتخاب کنند.
سرانجام مرحوم آیتالله میر سید علی حائری(ره) معروف به مفسر را مییابند، میفرمودند: شب قبل از اینکه ما به محضر ایشان برسیم، در عالم رویا سیّد بزرگواری را که بر منبری نشسته بود به من نشان دادند و او بایستی سمت تربیت مرا به عهده بگیرد، فردا وقتی به محضر آیتالله حائری رسیدیم، همان بود که دیشب دیده بودم و ایشان تا پایان عمر خویش( 1313 شمسی) سمت تربیت حاج آقای حق شناس را به عهده داشتهاند.
میگفتند: گاه مسائلی پیش میآمد که از هیبت استاد نمیتوانستم به نزدیک رفته و از او سؤال کنم؛ امّا خود ایشان، بدون اینکه من چیزی پرسیده باشم، در ضمن صحبت جواب سؤال مرا میفرمود و مرا از حیرت بیرون میآورد.
حاج آقای حق شناس بعد از دبیرستان همانطور که کار میکردند، به دروس علوم دینی نیز مشغول شدند و این علوم را با علاقه و شدت دنبال میکردند، در آن دوره در یکی از حجرات مسجد جامع تهران - که کنار شبستان چهل ستون، چند حجره برای طلّاب داشت - سکونت داشتند، نقل میکردند: در اوایل دوران تحصیل، به ناراحتی سینه دچار شده بودم، حتی گاه از سینهام خون میآمد، سل مرض خطرناک آن دوران بود، بیماری من احتمال سل داشت، دکتر و دارو افاقه نمیکرد.
ادامه در پست بعدی......
۱.۸k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.