(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.25

(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.25

ته*ویو
صبحانه مون و خوردیم و تو فکرم یچیز اومد.
که بریم سفر با ا.ت بریم یه سفر داخل کشور.
سفر خارجی یبار دیگه،یهو پرستار ها اومدن.
و من و مرخص کردن،سوار ماشین شدیم و به ا.ت گفتم
ته:ا.ت میای بریم یک سفر داخل کشور
ا.ت:اره فکر خوبیه
ته: پس به بابا و مامان زنگ میزنم و میگم داریم میریم سفر
ا.ت:اره زنگ بزن فقط لباس و اینا رو چیکار کنیم
ته:همه رو تو راه میخریم
ا.ت:پس باشه اوکیه
ته:کجا بریم
ا.ت:نمیدونپ
ته:یجا بریم که لوکس باشه داخل دل جنگل و هیچکس نباشه ویلا اجاره کنیم داخل یک جنگل بسیار زیبا
ا.ت:اره فکر خوبیه
من مکانی رو انتخاب کردم و باهم درواردش حرف زدیم.
و راه افتادیم،تا اونجا ۲ ساعت راه هست
به مامان و بابام زنگ زدم و بهشون گفتم اونا هم اوکی دادن.
من اون مکانی رو که انتخاب کردم ویلا اجاره کردم داخل جنگل
(۲ ساعت بعد)
رسیدیم وای اینجا چقدر سرد و قشنگ هست حس خوبی داره بنظرم
ته:ا.ت اینجا رو دوست داری
ا.ت:خیلی قشنگه ولی چرا برفه؟
ته:ما داخل زمستونیم ولی فقط سئول برف نیومده
ا.ت:بخدا یادم رفته بود چون ما داخل سئول با شلوارک میگردیم
ته:خب حق داری واقعا