part 1
×چه مشکلی براشون پیش اومده؟
• لکنت داره ۵ ساله میبریمش گفتار درمانی اما هیچ تغییری نکرده و تازه کم حرف ترم شده
× پس برای همین میخواستین منو ببینین خب دلیل لکنتشون چیه
•در سن ۲ سالگی نزدیک بوده بمیره
× باهاش تمرین و تکرار میکنین که حرف بزنه
• زیاد اما خب اون حرف نمیزنه
سوا: با من کاری داشتین جناب رئیس
× مگه باهاش کار نمیکنی چرا حرف نمیزنه
سوا: هب ایشون فقط با من راحتن و بقیه ی بیمارانم هم همینطور و منم مجبورم گفتار درمانی هارو دو نفره کنم و اینجوری که من دیدم احساس میکنم که وقتی میبینه یه نفر ازش بهتره سکوت میکنه ببخشید میپرسم تک فرزندن
• یه برادر کوچیک تر داره
سوا: فکر کنم شما باید یه جایی حبثش کنید تا سعی کنه حرف بزنه
• هیچ حرفی نمیزنه
سوا: حتی غذاهم بهش ندین تا یه کامه حرف بزنه من خودم لکنت گرفتم چون پدرم میخواست بزنتم اما با این روش زودی شروع به حرف زدن کردم چند ساله لکنت گرفته
• الان تغریبا ۱۵ سال میشه که ما صداشو نشنیدیم
سوا: انشالله این غم بزرگ از رویه قلبتون برداشته بشه
×مرخصی....... بنظرم بهش گوش بدین چون سوا خیلی از بیماران مارو درمان کرده و اگر دیدین این روش عمل نکرد من خودم تنهایی براش جلسه میزارم
• واقعا ممنونم ازتون
.
.
.
سرشو به شیشه چسبوند و زیر چشمی به بیرون نگا کرد
• همه بچه دارن منم بچه دارم نمیتونه حرف بزنه زورش میاد من ادمت میکنم ۴ میلیار هزینه ی گفتار درمانیت شده صبر کن برم دنبال برادرت
÷ مامانیییییییی
• پسرمممممم
÷ مامانی اون پسرت که اونجاست خب روش کراشم
• پسر؟ افرین تونستی گرایشتو پیدا کنی پسرکم
÷ بچه ها بای بای
اون پسر با مادرش تویه ماشین نشستن که پسرک متوجه ی برادرش شد
÷ مامان وقتی میای دنبالم اینو نیار من احساس میکنم ناراحت میشه
• چیکار کنم پسرم رفته بودیم جلسه ی گفتار درمانی
تیا؛ سلام خاله میشه بومگیو شب بیاد خونمون
÷ اره مامان بزار برم
• میتونی بری
تیا: داداشته بومگیو
÷ اره چطور
تیا: فقط نگا کن همه روش زوم کردن
به اطراف نگا کرد همه داشتن نگاشت میکردن پس اون کلاهشو روسرش گذاشت و نذاشت بقیه ببیننش
÷ وایسا ببین الان چی میگه
تیا: خداوکیلی عجب داداش دابی داری تا الان نشونمون نداده بودیش
÷ تیا برو باید برم درسامو بنوییسم و امادت بشم ساعت ۸ لاید بیام خونتون بدو خوش بگذره
تیا ازشون اور شد و اون زن پسراشو برد خونه
• لکنت داره ۵ ساله میبریمش گفتار درمانی اما هیچ تغییری نکرده و تازه کم حرف ترم شده
× پس برای همین میخواستین منو ببینین خب دلیل لکنتشون چیه
•در سن ۲ سالگی نزدیک بوده بمیره
× باهاش تمرین و تکرار میکنین که حرف بزنه
• زیاد اما خب اون حرف نمیزنه
سوا: با من کاری داشتین جناب رئیس
× مگه باهاش کار نمیکنی چرا حرف نمیزنه
سوا: هب ایشون فقط با من راحتن و بقیه ی بیمارانم هم همینطور و منم مجبورم گفتار درمانی هارو دو نفره کنم و اینجوری که من دیدم احساس میکنم که وقتی میبینه یه نفر ازش بهتره سکوت میکنه ببخشید میپرسم تک فرزندن
• یه برادر کوچیک تر داره
سوا: فکر کنم شما باید یه جایی حبثش کنید تا سعی کنه حرف بزنه
• هیچ حرفی نمیزنه
سوا: حتی غذاهم بهش ندین تا یه کامه حرف بزنه من خودم لکنت گرفتم چون پدرم میخواست بزنتم اما با این روش زودی شروع به حرف زدن کردم چند ساله لکنت گرفته
• الان تغریبا ۱۵ سال میشه که ما صداشو نشنیدیم
سوا: انشالله این غم بزرگ از رویه قلبتون برداشته بشه
×مرخصی....... بنظرم بهش گوش بدین چون سوا خیلی از بیماران مارو درمان کرده و اگر دیدین این روش عمل نکرد من خودم تنهایی براش جلسه میزارم
• واقعا ممنونم ازتون
.
.
.
سرشو به شیشه چسبوند و زیر چشمی به بیرون نگا کرد
• همه بچه دارن منم بچه دارم نمیتونه حرف بزنه زورش میاد من ادمت میکنم ۴ میلیار هزینه ی گفتار درمانیت شده صبر کن برم دنبال برادرت
÷ مامانیییییییی
• پسرمممممم
÷ مامانی اون پسرت که اونجاست خب روش کراشم
• پسر؟ افرین تونستی گرایشتو پیدا کنی پسرکم
÷ بچه ها بای بای
اون پسر با مادرش تویه ماشین نشستن که پسرک متوجه ی برادرش شد
÷ مامان وقتی میای دنبالم اینو نیار من احساس میکنم ناراحت میشه
• چیکار کنم پسرم رفته بودیم جلسه ی گفتار درمانی
تیا؛ سلام خاله میشه بومگیو شب بیاد خونمون
÷ اره مامان بزار برم
• میتونی بری
تیا: داداشته بومگیو
÷ اره چطور
تیا: فقط نگا کن همه روش زوم کردن
به اطراف نگا کرد همه داشتن نگاشت میکردن پس اون کلاهشو روسرش گذاشت و نذاشت بقیه ببیننش
÷ وایسا ببین الان چی میگه
تیا: خداوکیلی عجب داداش دابی داری تا الان نشونمون نداده بودیش
÷ تیا برو باید برم درسامو بنوییسم و امادت بشم ساعت ۸ لاید بیام خونتون بدو خوش بگذره
تیا ازشون اور شد و اون زن پسراشو برد خونه
۱.۲k
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.