تک پارتی (وقتی بیماری خطرناکی داشتی و..... )
#هیونجین
#استری_کیدز
توی بغل هیون روی تخت دراز کشیده بودی و با لبخند بی جونی به چشمای اشکی هیونجین نگاه میکردی.
دست لرزونت رو به سمت صورت هیون بردی و شروع کردی به نوازش پوست لطیف پسرکت
+ عزیزم.....ناراحت نباش....باشه؟
شدت ریزش اشک های هیونجین بیشتر از قبل شد
+ هی....خوشگل من.....آروم باش....باشه؟
دستش رو به سمت دستت آورد و دستت رو گرفت و با چشمای براق و پر از اشکش بهت خیره شد.
لبخند بی جونی بهش زدی
+ عشق من......من همیشه همینجا میمونم
دست لرزونت رو به سمت قلبش بردی
+ من همیشه اینجام.....
اشک های هیونجین شدت گرفت و تورو محکم توی آغوشش گرفت
+هیون.....
خیلی بی جون و آروم صداش زدی که دستش رو روی موهات گذاشت و شروع کرد به نوازش کردنش
_جونم عشقم؟....جونم عزیزم؟
با صدای لرزونی که پر از بغض بود گفت که لبخند بی جونت رو کمی براش پررنگ تر کردی
+ میشه برام.....اواز بخونی
هیون همینطور که اشک میریخت آروم و با لبخندی غمناک سرش رو تکون داد و شروع کرد برات خوندن آهنگی که برات نوشته بود....
سرت رو توی سینش فرو بردی و آروم چشمات رو بستی و خودت رو به صدای هیون سپردی
هیون همینطور که اشک میریخت با صدایی پر از بغض برات آهنگ رو به زیبا ترین حالت ممکن خوند....و توی همین حین....لبخند زیبای تو در بغلش محو شد و بدنت شروع به سرد شدن کرد و اون زمان زمانی بود که هیون با تمام وجودش به گریه افتاد ولی هنوز کلمات عاشقانه ی آهنگ رو زیر لب برای جسم بی جون عشقش میخوند
#استری_کیدز
توی بغل هیون روی تخت دراز کشیده بودی و با لبخند بی جونی به چشمای اشکی هیونجین نگاه میکردی.
دست لرزونت رو به سمت صورت هیون بردی و شروع کردی به نوازش پوست لطیف پسرکت
+ عزیزم.....ناراحت نباش....باشه؟
شدت ریزش اشک های هیونجین بیشتر از قبل شد
+ هی....خوشگل من.....آروم باش....باشه؟
دستش رو به سمت دستت آورد و دستت رو گرفت و با چشمای براق و پر از اشکش بهت خیره شد.
لبخند بی جونی بهش زدی
+ عشق من......من همیشه همینجا میمونم
دست لرزونت رو به سمت قلبش بردی
+ من همیشه اینجام.....
اشک های هیونجین شدت گرفت و تورو محکم توی آغوشش گرفت
+هیون.....
خیلی بی جون و آروم صداش زدی که دستش رو روی موهات گذاشت و شروع کرد به نوازش کردنش
_جونم عشقم؟....جونم عزیزم؟
با صدای لرزونی که پر از بغض بود گفت که لبخند بی جونت رو کمی براش پررنگ تر کردی
+ میشه برام.....اواز بخونی
هیون همینطور که اشک میریخت آروم و با لبخندی غمناک سرش رو تکون داد و شروع کرد برات خوندن آهنگی که برات نوشته بود....
سرت رو توی سینش فرو بردی و آروم چشمات رو بستی و خودت رو به صدای هیون سپردی
هیون همینطور که اشک میریخت با صدایی پر از بغض برات آهنگ رو به زیبا ترین حالت ممکن خوند....و توی همین حین....لبخند زیبای تو در بغلش محو شد و بدنت شروع به سرد شدن کرد و اون زمان زمانی بود که هیون با تمام وجودش به گریه افتاد ولی هنوز کلمات عاشقانه ی آهنگ رو زیر لب برای جسم بی جون عشقش میخوند
۳۴.۵k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.