چندپارتی جیمین وقتی بهت خیانت کرد

ویو ا.ت:
خسته شدم همش دعوا،دعوا،دعوا
خب من چیکار کنم تو تنهایی،اون که خونه نیست من که تنها میشم
خوب دلم بچه میخواد
یهویی دوستم لیا زنگ زد
جواب دادم
مکالمه ی لیا و ا.ت :
لیا:سلام گاو جونم
ا.ت:سلام خر جونم
لیا:گاو جونم میای بریم پاساژ خرید؟
ا.ت:آره میام
لیا:پس ساعت ۴ میام دنبالت
ا.ت:باشه خدافظ
لیا:خدافظ
پایان مکالمه
ساعت ۳:۳۰ بود رفتم یه دوش ۲ مینی گرفتم اومدم بیرون
موهام چون کوتاه بود سریع خشک کردم
لباسمو پوشیدم
که یهو لیا تک زنگ زد
فهمیدم اومده
رفتم پایین راه افتادیم
اول رفتیم خرید کردیم
بعد رفتیم بستنی فروشی
می‌خواستیم بریم سینما
لیا رفت بلیط بگیره منم رفتم خوراکی بگیرم
اما با چیزی که دیدم شوکه شدم
اون جیمین و دوختر عموش بودن!
داشتن خوراکی می‌خریدن
بعد همو بوسیدن داشتن میرفتن تو سالن سینما
اولش میخواستم گریه کنم ولی سریع گوشیمو درآوردم و از صحنه ی بوسشون فیلم گرفتم
لیا اومد
لیا:ا.ت بریم؟
ا.ت:..
لیا:ا.ت؟
ا.ت:.....
لیا:ا.ت(با کمی صدای بلند)
ا.ت:ها بله؟"کمی شوکه
لیا:کجایی تو فکری؟
ا.ت:هیچی بریم
رفتیم دیدم یه صندلی از جیمین ردیف عقب ترم
نشستیم و از تمام کارایی که میکردن فیلم گرفتم



خماری....😈😂
اگر خوبه بگین ادامش بدم🩷
شرط۵ تا لایک