Jimin's part
تک پارتی
هات چاکلت گرممو گرفتم به پارک رفتم و درحال تماشای بچه ها بودم
بچه هایی که بدون دغدغه ی ذهنی در حال بازی بودن تاب تاب بازیی سرسره بازی شادی کردن
خانواده هاشون که با عشق به کبوتر کوچولو هاشون نگاه میکردن حاصل عشقشونو میدیدن چی زیباتر از این که یکی مادر صدات کنه بهت وابسته باشه همش بیاد تو بغلت و نیاز به عشق تو داشته باشه هیچ حسی بهتر از صداکردن ادما به اسم مادر یا مامان نیست
وقتی با عشق غذای که درست کردیو میخوره وقتی به خرید میبریش با حالت کیوت بهت میگه "مامانی من این علوسکو میخام بخلش" چیزی قشنگ تر از این نیست که بچت نمیتونه اسم (ر) رو تو زبانش بیاره و از کلمه ی (ل) استفاده میکنه خانواده هایی که با تمام وجود که از چشماشون معلومه نگاه به بچه هاشون حاصل عشقش دو انسان هست نگاه میکنن بچه ایی که از خون و رگ تو
با همین افکار گوشیم زنگ خورد
جیمین بود.
اشکامو پاک کردم و با صدای گرفته گفتم
+الو جیمین
_ الو عزیزم کجایی
+بیرونم چرا
_ جواب ازمایشو گرفتم
+خب بعدش
_برات توضیح میدم بیا خونه من الان میرسم
+باشه
وارد خونه شدم صورتتمو اب زدم چشمامو یکم ماساژ دادم بعد از این همه گریه ورم افتضاحی کرده بود
_کجایی خانم خانما
+جوابو گرفتی بازم منفی بود با این همه تلاش بازم منفی بازم نمیتونم مادر بشم
فلش بک به ۳ ما قبل
جیمین =بیب نظرت درمورد بچه دار شدن چیه بنظرت وقتش نشده ما یه جوجه کوچولو داشته باشیم
ا. ت میدونی که من عاشق اینم با بچه دار بشیم ولی واسه ی ایندش باید خوب فکر کنیم
جیمین باشه کوچولو ی من
بعد از هفته تصمیم گرفتیم بریم دکتر ببینیم حامله شدم یا نه
دکتر: متاسفانه حامله نیستیت جواب منفیه
و اینکه متاسفانه رحم همسر شما نمیتونه بچه رو تحمل کنه و میندازتش متاسفم
ویو ات این حرفایی که دکتر زد فکر میکردم دارم کابوس میبینم اینها همش یه شوخی حالم بد شد سرم گیج رفت تا اینکه سیاهیی
ویو جیمین اصلا نگران خودم نبودم که نمیتونیم بچه دار بشیم فدای سر ا. ت ما همه داریم بچه دار نشیم بشیم عیبی نداره ولی واسه ی خودش نگران بودم اون عاشق مادر شدنه اون هروز واسه ی بچه یه برنامه میریزه اگه بچه دار نشه نابود میشه با دکترش حرف زدم
جیمین: درمانی واسش هست
دکتر: بله که هست فقط
جیمین: فقط
دکتر: از ۱۰ درصد انها ۲ درصد موفق میشن و این درمان روی بدنشون جواب میده
جیمین: عیبی نداره از الان میخوام همسرم تحت درمان باشه
دکتر: حتمی ولی هزینش..
جیمین: هزینه اش هرچقدر باشه مهم نیست
به طرف اتاق ات رفتم
جیمین: بیب حالت خوبه گریه نکن دیگه باشه
من با دکترت حرف زدم
ات: جیمین من نمیتونم طاقت ندارم میدونی که تازه حتی پدرش شدنو دارم از تو هم محروم میکنم گریه
جیمین: این حرفو نزن باشه وقتی عشق من و تو باشه بچه به چکار میاد هوم فقط وقتی میخوام بهت عشق بورزم بیاد مزاحم بشه نه عمرا نمیخوام(میخواستم. فقط یک باره دیگه لبخندشو رو لباش ببینم)
ات: خنده دیونه
جیمین: بیب من با دکترت حرف زدم قابل درمانه باشه نگران نباش باشه
ات: اگه درمان نشدم چی اونوقت تو
جیمین: هیس برای اون موقعه اون موقعه تصمیم میگیرم
ات: باشه فقط جیمین
جیمین: بله عزیزم
ات: ممنونم که کنارمی
جیمین: همیشه کنارت عشقم میمونم
پایان فلش بک بعد اون موقعه ۳ ماه تحت درمان بود و جیمین پا به پا همراه عشقش بود و با عشق مواظبش بود
جیمین: بیبی خانم من میدونی که ما خانواده مون داره بزرگتر میشه
ات: با اشتیاق
جیمین شوخی میکنی؟!
جیمین: من تو این موقعه حساس شوخی دارم خانم
بیا بغلم ببیینم مامان بچم
ات: جیمین خیلی خوشحالم که ماهم میتونیم یه جوجه داشته باشیم
جیمین: شاید دوتا جوجه
و با هم میخندیدن
چه حسی زیباتر از مادر شدن پدر شدن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون بابت حمایت هاتون لطفا بیشتر حمایت کنید
لایک کنید خداحافظ
هات چاکلت گرممو گرفتم به پارک رفتم و درحال تماشای بچه ها بودم
بچه هایی که بدون دغدغه ی ذهنی در حال بازی بودن تاب تاب بازیی سرسره بازی شادی کردن
خانواده هاشون که با عشق به کبوتر کوچولو هاشون نگاه میکردن حاصل عشقشونو میدیدن چی زیباتر از این که یکی مادر صدات کنه بهت وابسته باشه همش بیاد تو بغلت و نیاز به عشق تو داشته باشه هیچ حسی بهتر از صداکردن ادما به اسم مادر یا مامان نیست
وقتی با عشق غذای که درست کردیو میخوره وقتی به خرید میبریش با حالت کیوت بهت میگه "مامانی من این علوسکو میخام بخلش" چیزی قشنگ تر از این نیست که بچت نمیتونه اسم (ر) رو تو زبانش بیاره و از کلمه ی (ل) استفاده میکنه خانواده هایی که با تمام وجود که از چشماشون معلومه نگاه به بچه هاشون حاصل عشقش دو انسان هست نگاه میکنن بچه ایی که از خون و رگ تو
با همین افکار گوشیم زنگ خورد
جیمین بود.
اشکامو پاک کردم و با صدای گرفته گفتم
+الو جیمین
_ الو عزیزم کجایی
+بیرونم چرا
_ جواب ازمایشو گرفتم
+خب بعدش
_برات توضیح میدم بیا خونه من الان میرسم
+باشه
وارد خونه شدم صورتتمو اب زدم چشمامو یکم ماساژ دادم بعد از این همه گریه ورم افتضاحی کرده بود
_کجایی خانم خانما
+جوابو گرفتی بازم منفی بود با این همه تلاش بازم منفی بازم نمیتونم مادر بشم
فلش بک به ۳ ما قبل
جیمین =بیب نظرت درمورد بچه دار شدن چیه بنظرت وقتش نشده ما یه جوجه کوچولو داشته باشیم
ا. ت میدونی که من عاشق اینم با بچه دار بشیم ولی واسه ی ایندش باید خوب فکر کنیم
جیمین باشه کوچولو ی من
بعد از هفته تصمیم گرفتیم بریم دکتر ببینیم حامله شدم یا نه
دکتر: متاسفانه حامله نیستیت جواب منفیه
و اینکه متاسفانه رحم همسر شما نمیتونه بچه رو تحمل کنه و میندازتش متاسفم
ویو ات این حرفایی که دکتر زد فکر میکردم دارم کابوس میبینم اینها همش یه شوخی حالم بد شد سرم گیج رفت تا اینکه سیاهیی
ویو جیمین اصلا نگران خودم نبودم که نمیتونیم بچه دار بشیم فدای سر ا. ت ما همه داریم بچه دار نشیم بشیم عیبی نداره ولی واسه ی خودش نگران بودم اون عاشق مادر شدنه اون هروز واسه ی بچه یه برنامه میریزه اگه بچه دار نشه نابود میشه با دکترش حرف زدم
جیمین: درمانی واسش هست
دکتر: بله که هست فقط
جیمین: فقط
دکتر: از ۱۰ درصد انها ۲ درصد موفق میشن و این درمان روی بدنشون جواب میده
جیمین: عیبی نداره از الان میخوام همسرم تحت درمان باشه
دکتر: حتمی ولی هزینش..
جیمین: هزینه اش هرچقدر باشه مهم نیست
به طرف اتاق ات رفتم
جیمین: بیب حالت خوبه گریه نکن دیگه باشه
من با دکترت حرف زدم
ات: جیمین من نمیتونم طاقت ندارم میدونی که تازه حتی پدرش شدنو دارم از تو هم محروم میکنم گریه
جیمین: این حرفو نزن باشه وقتی عشق من و تو باشه بچه به چکار میاد هوم فقط وقتی میخوام بهت عشق بورزم بیاد مزاحم بشه نه عمرا نمیخوام(میخواستم. فقط یک باره دیگه لبخندشو رو لباش ببینم)
ات: خنده دیونه
جیمین: بیب من با دکترت حرف زدم قابل درمانه باشه نگران نباش باشه
ات: اگه درمان نشدم چی اونوقت تو
جیمین: هیس برای اون موقعه اون موقعه تصمیم میگیرم
ات: باشه فقط جیمین
جیمین: بله عزیزم
ات: ممنونم که کنارمی
جیمین: همیشه کنارت عشقم میمونم
پایان فلش بک بعد اون موقعه ۳ ماه تحت درمان بود و جیمین پا به پا همراه عشقش بود و با عشق مواظبش بود
جیمین: بیبی خانم من میدونی که ما خانواده مون داره بزرگتر میشه
ات: با اشتیاق
جیمین شوخی میکنی؟!
جیمین: من تو این موقعه حساس شوخی دارم خانم
بیا بغلم ببیینم مامان بچم
ات: جیمین خیلی خوشحالم که ماهم میتونیم یه جوجه داشته باشیم
جیمین: شاید دوتا جوجه
و با هم میخندیدن
چه حسی زیباتر از مادر شدن پدر شدن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون بابت حمایت هاتون لطفا بیشتر حمایت کنید
لایک کنید خداحافظ
۹.۵k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.