ازدواج اجباری
ازدواج اجباری پارت ۶
ی دو ساعتی مونده بود منم خیلی تحریک شده بودم اونم داشت میگفت که بازه بدن نما هست که بردمش تو اتاق درو قفل کردم
ا.ت#
لباشو رو روی لبان گذاشت بعد لباسام رو درآورد منم جلوش لخت بودم با خجالت گفتم می خوای چی کار کنی که کوک گفت خفه شو میفهمی
ی دو ساعتی مونده بود منم خیلی تحریک شده بودم اونم داشت میگفت که بازه بدن نما هست که بردمش تو اتاق درو قفل کردم
ا.ت#
لباشو رو روی لبان گذاشت بعد لباسام رو درآورد منم جلوش لخت بودم با خجالت گفتم می خوای چی کار کنی که کوک گفت خفه شو میفهمی
۳.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.