مراقب شیرین من پارت ۵
ات . میگما چرا زن مردرو کشتین ؟
جیمین وایساد ماهم وایسادیم .
جیمین . اون زنه ، زن رییس مارو کشت . رییس شی هیوک
(پی دی نیم خودمون😁) دستور داد اونو بکشیم .
ات . توهم بودی ؟
جیمین . نه من اونروز کار داشتم . نرفتم .
ات . اهاا .
رفتیم سمت اتاقمون . خودمو ول دادم انداختم رو تخت .
سوا . دیوونه می خوای با فرم بخوابی ؟
روی تخت نشستم .
ات . دیوونه خودتی .
لباسامونو عوض کردیم . (لباس ات اسلاید دوم لباس سوا اسلاید سوم)
رفتیم پایین . دیدیم جیمین به مارک و مارس داشت غذا میداد . (لباس خونگی جیمین اسلاید چهارم)
جیمین . عصرونه رو میزه .
ات . تو نمیخوری ؟
جیمین . من الان میام .
اومد عصرونه خوردیم . شب شده بود . با سوا به اپن تکیه دادیم .
جیمین . راستی ، تا ما اون شخص رو نگیریم شما مدرسه نمیرین .
سوا . من امتحان دارم . میوفتم .
ات . منم .
جیمین . تهیونگ بهشون گفته ازتون بعدا امتحان میگیرن .
ات . خوبه .
جیمین رفت بالا اومد پایین . یه کت و شلوار پوشیده بود .(لباس اسلاید پنجم)
ات . کجا؟
جیمین . میرم بار . اگه چیزی خواستین به خدمتکارا بگین .
روی اپن اشاره کرد .
جیمین . منظورم میدونید دیگه ؟ اگه خطری تهدیدتون کرد اسلحه اونجاست .
ات . اوکی خداحافظ .
سوا . خداحافظ .
جیمین . خداحافظ .
ات . میگم میترسم بخوابم .
سوا . چرا ؟
ات . که یهو یکی بکشتمون .
سوا . با اینهمه بادیگارد ، کسی جرات نزدیک شدن میکنه ؟
ات . نه اگر یکی از بادیگاردا هم دوست اون جونگ ته باشه چی ؟
سوا . نه بابا .
ات . من اصلا نمیتونم اعتماد به کسی کنم .
یه لحظه صدای چلیک اسلحه اومد برگشتم پشت سرمو دیدم که ....
شرط :۴ تا لایکo_x
جیمین وایساد ماهم وایسادیم .
جیمین . اون زنه ، زن رییس مارو کشت . رییس شی هیوک
(پی دی نیم خودمون😁) دستور داد اونو بکشیم .
ات . توهم بودی ؟
جیمین . نه من اونروز کار داشتم . نرفتم .
ات . اهاا .
رفتیم سمت اتاقمون . خودمو ول دادم انداختم رو تخت .
سوا . دیوونه می خوای با فرم بخوابی ؟
روی تخت نشستم .
ات . دیوونه خودتی .
لباسامونو عوض کردیم . (لباس ات اسلاید دوم لباس سوا اسلاید سوم)
رفتیم پایین . دیدیم جیمین به مارک و مارس داشت غذا میداد . (لباس خونگی جیمین اسلاید چهارم)
جیمین . عصرونه رو میزه .
ات . تو نمیخوری ؟
جیمین . من الان میام .
اومد عصرونه خوردیم . شب شده بود . با سوا به اپن تکیه دادیم .
جیمین . راستی ، تا ما اون شخص رو نگیریم شما مدرسه نمیرین .
سوا . من امتحان دارم . میوفتم .
ات . منم .
جیمین . تهیونگ بهشون گفته ازتون بعدا امتحان میگیرن .
ات . خوبه .
جیمین رفت بالا اومد پایین . یه کت و شلوار پوشیده بود .(لباس اسلاید پنجم)
ات . کجا؟
جیمین . میرم بار . اگه چیزی خواستین به خدمتکارا بگین .
روی اپن اشاره کرد .
جیمین . منظورم میدونید دیگه ؟ اگه خطری تهدیدتون کرد اسلحه اونجاست .
ات . اوکی خداحافظ .
سوا . خداحافظ .
جیمین . خداحافظ .
ات . میگم میترسم بخوابم .
سوا . چرا ؟
ات . که یهو یکی بکشتمون .
سوا . با اینهمه بادیگارد ، کسی جرات نزدیک شدن میکنه ؟
ات . نه اگر یکی از بادیگاردا هم دوست اون جونگ ته باشه چی ؟
سوا . نه بابا .
ات . من اصلا نمیتونم اعتماد به کسی کنم .
یه لحظه صدای چلیک اسلحه اومد برگشتم پشت سرمو دیدم که ....
شرط :۴ تا لایکo_x
۲.۲k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.