⛓🖇my dady🖇⛓ p.49
فردا صبح....
از خواب بیدار شدم و دستمو به سمت پاتختی بردم و گوشیمو برداشتم که ببینم ساعت چنده ۸ چقد زود بیدار شدم نوتیف واسم امده بود بازش کردم
بیت نا:میدونی الان باید بریم مدرسه؟
چی داره میگیره ؟
سریع شمارشو گرفتم و بعد از چند بوق جواب داد:
ا.ت:چی داری میگی بیت نا مدرسه واسه چی ؟
بیت نا:مدیر سگ پیم داد تو اون گروهه
ا.ت:وای یعنی الان بیایم مدرسه؟
بیت نا :اره منو کوک هم داریم میریم
ا.ت:عوک
<<پایان مکالمه>>
ویو ا.ت
هوی جیمین بلند شو
جیمین:چیشده ؟
کل قضیه رو گفتم و پاشیدیم حاضر شدیم و رفتیم پایین که صبحونه بخوریم و بعد بریم مدرسه
از اتاقم امدیم بیرون رفتیم پایین وای حالم بد بود شدید رفتیم پایین رو میز نشستیم
م.جیمین:خبریه لباس پوشیدید ؟
جیمین:این مدیر پد.... نه منظورم اینه مدیرمون گفته بیایم مدرسه
ا.ت:کاش فحشرو کامل میدادی
پ.ا.ت :میرید یا بگم راننده ببرتون؟
ا.ت:خودمون میریم
جیمین:یا حضرت عباسمن نمیام
ا.ت:میای خوبم میای🔪
جیمین:عمو نجاتم بده(یواش"در گوش بابای ا.ت")
ا.ت:جیمین میکشمت میدونیکه نه 🔪؟!
جیمین :نترسونممممم من گونا دارم هنوز بچم
ا.ت:دارم میبینم
جیمین:درد اگ تند رفتی پرتت میکنم پایین از ماشین
پ.ا.ت:تند ؟
جیمین:عاره همو ا.ت وق...........
حرفش با گذاشتن دست ا.ت رو دهنش قطع شد
ا.ت:بابا داره شوخی میکنه خدافظ ما دیگه بریمممم
جیمین رو به زور بلند کردم و بردم بیرون سمت ماشین رفتیم و سوار شدیم
اعصابم خورد بود دوباره از دست مدیرمون مثلا استراحت داده بود .....
ا.ت:یکم عقب تر مدرسه پیادت میکنم
جیمین:چرا؟
ا.ت:میخای دخترای دورت حسودی کنن؟
جیمین:درک مهم نیست به هر حال ولم نمیکنن
ا.ت:جولیا خانوم اره
جیمین:راجبش حرف نزن
لایک و کامنت ...
از خواب بیدار شدم و دستمو به سمت پاتختی بردم و گوشیمو برداشتم که ببینم ساعت چنده ۸ چقد زود بیدار شدم نوتیف واسم امده بود بازش کردم
بیت نا:میدونی الان باید بریم مدرسه؟
چی داره میگیره ؟
سریع شمارشو گرفتم و بعد از چند بوق جواب داد:
ا.ت:چی داری میگی بیت نا مدرسه واسه چی ؟
بیت نا:مدیر سگ پیم داد تو اون گروهه
ا.ت:وای یعنی الان بیایم مدرسه؟
بیت نا :اره منو کوک هم داریم میریم
ا.ت:عوک
<<پایان مکالمه>>
ویو ا.ت
هوی جیمین بلند شو
جیمین:چیشده ؟
کل قضیه رو گفتم و پاشیدیم حاضر شدیم و رفتیم پایین که صبحونه بخوریم و بعد بریم مدرسه
از اتاقم امدیم بیرون رفتیم پایین وای حالم بد بود شدید رفتیم پایین رو میز نشستیم
م.جیمین:خبریه لباس پوشیدید ؟
جیمین:این مدیر پد.... نه منظورم اینه مدیرمون گفته بیایم مدرسه
ا.ت:کاش فحشرو کامل میدادی
پ.ا.ت :میرید یا بگم راننده ببرتون؟
ا.ت:خودمون میریم
جیمین:یا حضرت عباسمن نمیام
ا.ت:میای خوبم میای🔪
جیمین:عمو نجاتم بده(یواش"در گوش بابای ا.ت")
ا.ت:جیمین میکشمت میدونیکه نه 🔪؟!
جیمین :نترسونممممم من گونا دارم هنوز بچم
ا.ت:دارم میبینم
جیمین:درد اگ تند رفتی پرتت میکنم پایین از ماشین
پ.ا.ت:تند ؟
جیمین:عاره همو ا.ت وق...........
حرفش با گذاشتن دست ا.ت رو دهنش قطع شد
ا.ت:بابا داره شوخی میکنه خدافظ ما دیگه بریمممم
جیمین رو به زور بلند کردم و بردم بیرون سمت ماشین رفتیم و سوار شدیم
اعصابم خورد بود دوباره از دست مدیرمون مثلا استراحت داده بود .....
ا.ت:یکم عقب تر مدرسه پیادت میکنم
جیمین:چرا؟
ا.ت:میخای دخترای دورت حسودی کنن؟
جیمین:درک مهم نیست به هر حال ولم نمیکنن
ا.ت:جولیا خانوم اره
جیمین:راجبش حرف نزن
لایک و کامنت ...
۲۰.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.