قانون اول 🔪 p15
فردا صبح ا.ت برای ادامه تنبیهش داشت تمرین میکرد ساعت تقریبا ۴ بود
جی هوپ:وای من که خسته شدم برای اولین بار
ا.ت:....(سکوت ولی نفس نفس میزنه)
جیمین:خب تمرین ما تموم شده ولی ا.ت خانم نه
نامجون:جی هوپ با اینهمه که قویه نابود شد ا.ت ادامه بده میمیره
ا.ت:نمیخواستم کسی بجام نظر بده بزار کرم کونتون بخوابه میرم تمرین کنم (سرد)
کوک:عجب بی ادبیه ها
ا.ت:مشکل داری؟(سرد)
کوک: آره
ا.ت:پس صی*کتیر(سرد)
تهیونگ:دیگه داره زیادی میکنه
جین:آرامش حفظ کنید و تمرین کنید
جیمین:جدی بسه بریم ا.ت هم اینبار میبخشیم
رفتن داخل و یچیز خوردن و نشستن بازی کردن باهم ا.ت هم تو اتاقش بود
ویو ا.ت
هع اون احمقا نمیدونن من ۲ تا گوشی دارم به هانسو پیام دادم تا ۱ هفته نمیتونیم همو ببینیم و اون یکم سوال پیچم کرد ولی چیزی نگفتم دارم میمیرم از خستگی یکم بخوابم
چند ساعت بعد
ویو ا.ت
از خواب پاشدم واتتتتتتت ساعت ۸ شبه انقدر خوابیدم چشام پف نداشت خداروشکر رفتم یه حموم گرفتم و اومدن یه لباس راحتی پوشیدم و وسایل هام رو جمع کردم و داشتم میرفتم
کوک:کجا؟
ا.ت:خونه خودم
کوک: واقا سربه هوایی اینجا خونه جدیدته
ا.ت:ما که هنوز برامون کاری پیش نیومده نمیخوام تو این ۱ هفته که تنبیهم ریختتون رو ببینم
بعد رفت سوار تاکسی شد و رفت خونه
رسید دید مامانش زنگ زد
صحبت تلفتیشون
م.ا:سلام ا.ت خوبی اوضاع رو به راهه غذا میخوری دوست جدید پیدا کردی دانشگاه چطورع با هانسو دوباره رل زدید
ا.ت:سلام مامان منم دلم برات تنگ شده همه می خوبه کاری داشتی
م.ا:نه دلم برات تنگ شده بود فردا اولین روزه دانشگاهته؟
ا.ت:نه پس فردا هست
م.ا:اوکی همه سلام میرسونن
ا.ت:سلام برسون بایی
م.ا:بایی دختر قشنگم
تمام مکالمه
جی هوپ:وای من که خسته شدم برای اولین بار
ا.ت:....(سکوت ولی نفس نفس میزنه)
جیمین:خب تمرین ما تموم شده ولی ا.ت خانم نه
نامجون:جی هوپ با اینهمه که قویه نابود شد ا.ت ادامه بده میمیره
ا.ت:نمیخواستم کسی بجام نظر بده بزار کرم کونتون بخوابه میرم تمرین کنم (سرد)
کوک:عجب بی ادبیه ها
ا.ت:مشکل داری؟(سرد)
کوک: آره
ا.ت:پس صی*کتیر(سرد)
تهیونگ:دیگه داره زیادی میکنه
جین:آرامش حفظ کنید و تمرین کنید
جیمین:جدی بسه بریم ا.ت هم اینبار میبخشیم
رفتن داخل و یچیز خوردن و نشستن بازی کردن باهم ا.ت هم تو اتاقش بود
ویو ا.ت
هع اون احمقا نمیدونن من ۲ تا گوشی دارم به هانسو پیام دادم تا ۱ هفته نمیتونیم همو ببینیم و اون یکم سوال پیچم کرد ولی چیزی نگفتم دارم میمیرم از خستگی یکم بخوابم
چند ساعت بعد
ویو ا.ت
از خواب پاشدم واتتتتتتت ساعت ۸ شبه انقدر خوابیدم چشام پف نداشت خداروشکر رفتم یه حموم گرفتم و اومدن یه لباس راحتی پوشیدم و وسایل هام رو جمع کردم و داشتم میرفتم
کوک:کجا؟
ا.ت:خونه خودم
کوک: واقا سربه هوایی اینجا خونه جدیدته
ا.ت:ما که هنوز برامون کاری پیش نیومده نمیخوام تو این ۱ هفته که تنبیهم ریختتون رو ببینم
بعد رفت سوار تاکسی شد و رفت خونه
رسید دید مامانش زنگ زد
صحبت تلفتیشون
م.ا:سلام ا.ت خوبی اوضاع رو به راهه غذا میخوری دوست جدید پیدا کردی دانشگاه چطورع با هانسو دوباره رل زدید
ا.ت:سلام مامان منم دلم برات تنگ شده همه می خوبه کاری داشتی
م.ا:نه دلم برات تنگ شده بود فردا اولین روزه دانشگاهته؟
ا.ت:نه پس فردا هست
م.ا:اوکی همه سلام میرسونن
ا.ت:سلام برسون بایی
م.ا:بایی دختر قشنگم
تمام مکالمه
۱۱.۵k
۲۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.