فن فیک * زندگی دوباره
پارت 22
کاکوچو : چی شد که امدین اینجا 😕
فویو : عههههه....
چیفویو : نمی خوای بگی 😑
فویو : ناحححح .... دارم فکر می کنم یادم بیاد 😆 ( داره فکر می کنه چه دروغی بگه 😑)
هانما : فکر نکن خودم می گم 😑
فویو : جان مادرت نگوووو 😣
هانما : مادر ندارم 😑
فویو : عهه .... خوب جان پدرت نگو 😟
هانما : پدر هم ندارم 😐
فویو : خواهر.......
هانما : ندارم 😐
فویو : براد....
هانما : نوچ ندارم 😑
فویو : تو که از منم بد بخت تری 😑
هانما : 😑
باجی : نمی خوای بگی 😑😡
فویو : ناحح 😆
باجی : 😑
دراکن : تو بگو هانما 😐
هانما : خب.... * تعریف کردن ماجرا
سکوت ~
شین : جرررررررر 😂😂😂😂😂😂
ایزانا : یعنی شما از دست ننه فویو فرار کردین 😂😂😂😂😂
چیفویو : حالا باز خوبه چند ماه پیش وقتی که از دست مامانم فرار می کرد تا دو روز گم و گور شده بود 😂😂😂😂😂
باجی : آخ دلم 11 ساعت فقط داشتی فرار می کردی 😂😂😂😂😂😂
فویو : تو دیگه چرا خودت هم زجر کشیده ای 😣
سکوت ~
مایکی : راست میگه باجی رو یادم رفت 😂😂😂😂😂
دراکن : یه بار مامانش با شلوار گل گلی بیرونش کرده بود 😂😂😂😂😂😂
فویو : دوستان گرامی اگه جر خوردنا تون تمون شد ما رو می برید خونه 😑
شین : راست میگه خوب بیا بریم 😊
فویو : اوکی می یام فقط سوار موتور می بشم 😕😑
همه : معلومه من
فویو :.عهههه.....
باجی : سوار موتور من می شه 😡
مایکی : برو بابا چیفویو سوار موتور تو بود بعد فویو هم بیاد سوار موتور من می شه 😑😄
ایزانا : اگه می خواد سوار موتور تو بشه فردا می رسه سوا موتور من می شه😐
شین : کاکوچو سوار موتور تو بود پس سوار موتور من می شه 😊
میتسویا : چه طور خودش انتخاب کنه ☺
دراکن : راست می گه حالا سوار کدوم موتور می شی 😐
فویو : متور باجی که نمی شه چون چیفویو سوارشه ایزانا هم کاکوچو سوارشه😕 مایکی که به قول ایزانا اگه سوار شم فردا می رسم 😧 دراکن هم که .... ( * نگاه کردن به موتور دراکن ) نه کلا دور متور دراکن رو خط می زنیم😐 شین هم که (*نگاه کردن به شین که داره مثل بچه ها نگاش می کنه ) ولش .......😑
فویو : ای خداااااااا اصلا با واکا میرم 😡
همه : هاااااانننن ؟ 😲
واکا : * لبخند پیروز مندانه😏 ( که شبیه نیشخنده 😑)
شین : مطمئنی .... می تونی سوا متور من بشی 😅
مایکی : آخ چراااااااا .... ایزانای پدر سگ من تو رو از خشتک دار می زنم😠😠
فویو : * رفت سمت موتور واکا
فویو : ما که رفتیم 😑....آها یکی اون دراز رو ببره 😉 * اشاره به هانما
هانما : نمی دونم خوشحال باشم که به فکرم بود یا عصبی برای این که بهم گفت دراز 😑
باجی : ولش کن بابا برو سوار موتور دراکن شو 😑
دراکن : ها ؟ برای چی ؟😕
فویو : برای این که هر دو تون درازید 😉
فویو : * سوار شدن
فویو : خوب واکا جونم جوری تند برو که قلبم بیاد تو پاچم 😉😁
کاکوچو : چی شد که امدین اینجا 😕
فویو : عههههه....
چیفویو : نمی خوای بگی 😑
فویو : ناحححح .... دارم فکر می کنم یادم بیاد 😆 ( داره فکر می کنه چه دروغی بگه 😑)
هانما : فکر نکن خودم می گم 😑
فویو : جان مادرت نگوووو 😣
هانما : مادر ندارم 😑
فویو : عهه .... خوب جان پدرت نگو 😟
هانما : پدر هم ندارم 😐
فویو : خواهر.......
هانما : ندارم 😐
فویو : براد....
هانما : نوچ ندارم 😑
فویو : تو که از منم بد بخت تری 😑
هانما : 😑
باجی : نمی خوای بگی 😑😡
فویو : ناحح 😆
باجی : 😑
دراکن : تو بگو هانما 😐
هانما : خب.... * تعریف کردن ماجرا
سکوت ~
شین : جرررررررر 😂😂😂😂😂😂
ایزانا : یعنی شما از دست ننه فویو فرار کردین 😂😂😂😂😂
چیفویو : حالا باز خوبه چند ماه پیش وقتی که از دست مامانم فرار می کرد تا دو روز گم و گور شده بود 😂😂😂😂😂
باجی : آخ دلم 11 ساعت فقط داشتی فرار می کردی 😂😂😂😂😂😂
فویو : تو دیگه چرا خودت هم زجر کشیده ای 😣
سکوت ~
مایکی : راست میگه باجی رو یادم رفت 😂😂😂😂😂
دراکن : یه بار مامانش با شلوار گل گلی بیرونش کرده بود 😂😂😂😂😂😂
فویو : دوستان گرامی اگه جر خوردنا تون تمون شد ما رو می برید خونه 😑
شین : راست میگه خوب بیا بریم 😊
فویو : اوکی می یام فقط سوار موتور می بشم 😕😑
همه : معلومه من
فویو :.عهههه.....
باجی : سوار موتور من می شه 😡
مایکی : برو بابا چیفویو سوار موتور تو بود بعد فویو هم بیاد سوار موتور من می شه 😑😄
ایزانا : اگه می خواد سوار موتور تو بشه فردا می رسه سوا موتور من می شه😐
شین : کاکوچو سوار موتور تو بود پس سوار موتور من می شه 😊
میتسویا : چه طور خودش انتخاب کنه ☺
دراکن : راست می گه حالا سوار کدوم موتور می شی 😐
فویو : متور باجی که نمی شه چون چیفویو سوارشه ایزانا هم کاکوچو سوارشه😕 مایکی که به قول ایزانا اگه سوار شم فردا می رسم 😧 دراکن هم که .... ( * نگاه کردن به موتور دراکن ) نه کلا دور متور دراکن رو خط می زنیم😐 شین هم که (*نگاه کردن به شین که داره مثل بچه ها نگاش می کنه ) ولش .......😑
فویو : ای خداااااااا اصلا با واکا میرم 😡
همه : هاااااانننن ؟ 😲
واکا : * لبخند پیروز مندانه😏 ( که شبیه نیشخنده 😑)
شین : مطمئنی .... می تونی سوا متور من بشی 😅
مایکی : آخ چراااااااا .... ایزانای پدر سگ من تو رو از خشتک دار می زنم😠😠
فویو : * رفت سمت موتور واکا
فویو : ما که رفتیم 😑....آها یکی اون دراز رو ببره 😉 * اشاره به هانما
هانما : نمی دونم خوشحال باشم که به فکرم بود یا عصبی برای این که بهم گفت دراز 😑
باجی : ولش کن بابا برو سوار موتور دراکن شو 😑
دراکن : ها ؟ برای چی ؟😕
فویو : برای این که هر دو تون درازید 😉
فویو : * سوار شدن
فویو : خوب واکا جونم جوری تند برو که قلبم بیاد تو پاچم 😉😁
۸.۱k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.