پارت ۵۵ ازدواج اجباری
پارت ۵۵ ازدواج اجباری
ادمینتون: انایتا و ا/تشون و و شوگاشون رفتن مهمونی
ویو ا/ت
رسیدیم لباسم خیلی توی تنم خوب شد چون شکمم زیاد جلو نیومده خیلی خوب بود
که یهو دیدم کنارم شوگا و یهو جونگکوک امد سمتم خیلی خوش تیپ شده بود
( علامت جونگکوک ¢ )
¢ سلام بانو مین
- سلام آقای جؤن
¢ خوب هستین
- بله مرسی شما چطورین
¢ منم خوبم شما رو دیدم بهتر شدم
- یعنی انرژیم آنقدر خوبه
¢ بله مگه شک داشتین
- نه .خنده.
¢ شوهرتونه
- نه
¢ شنیدم که ازدواج کردین
× طلاق گرفتیم مشکل داری
¢ از ا/ت پرسیدم اقای شوگا
- بفرمایید داخل
- مرسی
( رفتن داخل و نشستن شوگاشون و ا/تشون پیش هم نشستن )
ویو ا/ت
رفتیم نشستیم که نگاه های سنگینی روی خودم حس کردم دیدم شوگاع منم نگاه بهش کردم که جونگکوک بهم اشاره کرد که برم پیشش منم رفتم
¢ میخوای بریم تاب سواری
- مگه تاب داره اینجا
¢ اره
- اوکی بریم
{ ا/ت نشست روی تاپ و جونگکوک تابش میداد }
¢ میتونم یه سوال بپرسم
- اره
¢ چرا طلاق گرفتی اگر دوست داری بگو
- باشه میگم خوب یه دختر عاشق شوگاع و اسمش لاراع و اون شوگا رو برای خودش کرد و شوگا دیگه نصبت به من حسی نداره و منم طلاق گرفتم
¢ تو خیلی سنت برای مادر شدن کمه
- اره میدونم ولی خوب شوگا اینکار رو کرد که ازش سر یه موضوع دیگه طلاق نگیریم
¢ اووو
- اره
¢ یچیزی بگم پا نمیشی بری
- نه بگو
¢ خودت که حسمو نصبت خودت میدونی
- اره
¢ پس چرا منو ول کردی رفتی با شوگا ازدواج کردی
- من اجباری ازدواج کردم پس به من چیزی نگو
¢ من هنوز هم دوستت دارم
- .چیزی نمیگه.
¢ بیا بریم بعد میام
- باشه
ادمینتون: ا/ت رفت پیش خانوادش جونگکوک هم رفت
مادرت. کجا بودی دخترم
- هیجا
× پیش اون جونگکوک بودی اره
& هعی خواهرمو سوال جواب نکن
- نیازی نیست بهت توضیح بدم
پدرش. بچه ها حداقل اینجا بس کنین
@ ا/ت بریم عکس بگیریم
- بریم
@ هعی هیونجین بیا ازمون عکس بگیر
& باشه چشم
ویو جونگکوک
ا/ت با داداشش و اون دختر فکر کنم انایتا باشه داشتن عکس میگرفتن که رفتم پیششون
¢ انگار خیلی خوشتون امده
@ اره
& بیا توعم عکس بگیر
- جونگکوک ما همیشه باهمیم ولی به عکس درست نداریم
& اینو حق گفت
¢ .خنده.
ادمینتون: انایتا و ا/تشون و و شوگاشون رفتن مهمونی
ویو ا/ت
رسیدیم لباسم خیلی توی تنم خوب شد چون شکمم زیاد جلو نیومده خیلی خوب بود
که یهو دیدم کنارم شوگا و یهو جونگکوک امد سمتم خیلی خوش تیپ شده بود
( علامت جونگکوک ¢ )
¢ سلام بانو مین
- سلام آقای جؤن
¢ خوب هستین
- بله مرسی شما چطورین
¢ منم خوبم شما رو دیدم بهتر شدم
- یعنی انرژیم آنقدر خوبه
¢ بله مگه شک داشتین
- نه .خنده.
¢ شوهرتونه
- نه
¢ شنیدم که ازدواج کردین
× طلاق گرفتیم مشکل داری
¢ از ا/ت پرسیدم اقای شوگا
- بفرمایید داخل
- مرسی
( رفتن داخل و نشستن شوگاشون و ا/تشون پیش هم نشستن )
ویو ا/ت
رفتیم نشستیم که نگاه های سنگینی روی خودم حس کردم دیدم شوگاع منم نگاه بهش کردم که جونگکوک بهم اشاره کرد که برم پیشش منم رفتم
¢ میخوای بریم تاب سواری
- مگه تاب داره اینجا
¢ اره
- اوکی بریم
{ ا/ت نشست روی تاپ و جونگکوک تابش میداد }
¢ میتونم یه سوال بپرسم
- اره
¢ چرا طلاق گرفتی اگر دوست داری بگو
- باشه میگم خوب یه دختر عاشق شوگاع و اسمش لاراع و اون شوگا رو برای خودش کرد و شوگا دیگه نصبت به من حسی نداره و منم طلاق گرفتم
¢ تو خیلی سنت برای مادر شدن کمه
- اره میدونم ولی خوب شوگا اینکار رو کرد که ازش سر یه موضوع دیگه طلاق نگیریم
¢ اووو
- اره
¢ یچیزی بگم پا نمیشی بری
- نه بگو
¢ خودت که حسمو نصبت خودت میدونی
- اره
¢ پس چرا منو ول کردی رفتی با شوگا ازدواج کردی
- من اجباری ازدواج کردم پس به من چیزی نگو
¢ من هنوز هم دوستت دارم
- .چیزی نمیگه.
¢ بیا بریم بعد میام
- باشه
ادمینتون: ا/ت رفت پیش خانوادش جونگکوک هم رفت
مادرت. کجا بودی دخترم
- هیجا
× پیش اون جونگکوک بودی اره
& هعی خواهرمو سوال جواب نکن
- نیازی نیست بهت توضیح بدم
پدرش. بچه ها حداقل اینجا بس کنین
@ ا/ت بریم عکس بگیریم
- بریم
@ هعی هیونجین بیا ازمون عکس بگیر
& باشه چشم
ویو جونگکوک
ا/ت با داداشش و اون دختر فکر کنم انایتا باشه داشتن عکس میگرفتن که رفتم پیششون
¢ انگار خیلی خوشتون امده
@ اره
& بیا توعم عکس بگیر
- جونگکوک ما همیشه باهمیم ولی به عکس درست نداریم
& اینو حق گفت
¢ .خنده.
۱۶.۵k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.