part 2
part 2
تهیونگ : صب از خواب بلند شدم فراموش پوشیدم که گوشیم زنگ خورد نامجون بود برداشتم ، سلام
نامجون : سلام بیا پایین منتظریم
تهیونگ : باشه اومد
ات ویو : رسیدیم مدرسه ماشین مارو برد تو حیاط همزمان با ما یه ماشین دیگم رسید ازش ۳ تا پسر پیاده شدن دخترا داشتن خودشونو میکشن واسشون که جیمین و شوگا از ماشین پیاده شدن و دستشونو برام دراز کردن منم از ماشین پیاده شدم و وسطشون وایستادم که تمام توجهات به ما جلب شد از این خوشم اومد
تهیونگ : به به دختری که پا یه پسر رو تو مدرسه قبلی شکوند سلام الاقه
ات : عه سلام گاوه
تهیونگ : دقیقا تو الان نباید عر عر میکردی
ات : هر وقت تو نا ما کردی منم عر عر میکنم ، رامو کشیدمو با پسرا رفتیم دفتر مدیر
مدیر : به به سلام خوش اومدین
ات : ممنون
تهیونگ : میتونم بیام تو
مدیر : بیا پسرم
تهیونگ : بله با من کاری داشتین
مدیر : آره کلاسو به ات و داشش و دوستش نشون بده
تهیونگ : چشم
ات ویو : تهیونگ رفت بیرون و مام پشتش رفتیم
تهیونگ : خوب الاق نازنینم اینم الاسمونه اون ته ۳ تا میز خالیه برین بشینین
ات : مرسی گاو خوشگله ولی خودمون چش داریم راضی به زحمتت نبودین
تهیونگ : این چه حرفیه الاق جونم شما رحمتین
ات : تا اومدم جوابشو بدم زنگ خورد و معلم اومد سر کلاس
معلم : سلام امروز ۳ تا شاگرد جدید داریم عزیزم نمیخواین خودتونو معرفی کنین
ات : اهم اهم خوب سلام من اتم و اینم جیمین برادر دوقولوم و اینم شوگا دوست و به لطف گاو کلاسمون تهیونگ عزیزم همه میشناسنمون پس پا رو دمم نزارین که بد میبینین
تهیونگ : اختیار داری الاق جونم
معلم : بستههه ساکت
ات : بله چشم معلم شرو به درس دادن کرد تا اینکه زنگ خورد و.....
تهیونگ : صب از خواب بلند شدم فراموش پوشیدم که گوشیم زنگ خورد نامجون بود برداشتم ، سلام
نامجون : سلام بیا پایین منتظریم
تهیونگ : باشه اومد
ات ویو : رسیدیم مدرسه ماشین مارو برد تو حیاط همزمان با ما یه ماشین دیگم رسید ازش ۳ تا پسر پیاده شدن دخترا داشتن خودشونو میکشن واسشون که جیمین و شوگا از ماشین پیاده شدن و دستشونو برام دراز کردن منم از ماشین پیاده شدم و وسطشون وایستادم که تمام توجهات به ما جلب شد از این خوشم اومد
تهیونگ : به به دختری که پا یه پسر رو تو مدرسه قبلی شکوند سلام الاقه
ات : عه سلام گاوه
تهیونگ : دقیقا تو الان نباید عر عر میکردی
ات : هر وقت تو نا ما کردی منم عر عر میکنم ، رامو کشیدمو با پسرا رفتیم دفتر مدیر
مدیر : به به سلام خوش اومدین
ات : ممنون
تهیونگ : میتونم بیام تو
مدیر : بیا پسرم
تهیونگ : بله با من کاری داشتین
مدیر : آره کلاسو به ات و داشش و دوستش نشون بده
تهیونگ : چشم
ات ویو : تهیونگ رفت بیرون و مام پشتش رفتیم
تهیونگ : خوب الاق نازنینم اینم الاسمونه اون ته ۳ تا میز خالیه برین بشینین
ات : مرسی گاو خوشگله ولی خودمون چش داریم راضی به زحمتت نبودین
تهیونگ : این چه حرفیه الاق جونم شما رحمتین
ات : تا اومدم جوابشو بدم زنگ خورد و معلم اومد سر کلاس
معلم : سلام امروز ۳ تا شاگرد جدید داریم عزیزم نمیخواین خودتونو معرفی کنین
ات : اهم اهم خوب سلام من اتم و اینم جیمین برادر دوقولوم و اینم شوگا دوست و به لطف گاو کلاسمون تهیونگ عزیزم همه میشناسنمون پس پا رو دمم نزارین که بد میبینین
تهیونگ : اختیار داری الاق جونم
معلم : بستههه ساکت
ات : بله چشم معلم شرو به درس دادن کرد تا اینکه زنگ خورد و.....
۶.۳k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.