دوران ما part:2
ا.ت:با کی؟
ته مان :با همین خانم پارک
ا.ت:اها.....کلاس بعدی تو چیه ؟
ته مان:من....باید برم کلاس ریاضی
ا.ت:نگو که با خانم چو برداشتی
ته مان:خبببب.....با همون برداشتم
ا.ت:یاااا توهم که با کراشت برداشتی نظرت چیه این ترمی بری بهش اعتراف کنی
ته مان:زنیکه ۴۱ سالشه من رو چیش کراش باشم انقدر عن نخور
ا.ت:میخوای کراش باش بعدشم عنات مال خودت
ته مان :*پوکر فیس*
خب خودت الان چی داری
ا.ت:تا ساعت ۱۱ درسای اصلی که هیچی ندارم ولی الان باید برم سر کلاس نقاشی
ته مان:مگه معدلت چند شده که انقدر واحد برداشتی ؟
ا.ت:زیاد
ته مان:چه جوری انوقت میخونیشون
ا.ت:به سختی بعدشم خودت میدونی که بابام مجبورم میکنه
ته مان سری تکون میده و میگه:میدونم ...به هر حال موفق باشی .....
بعد از خودن غذا از هم جدا شدیم و هر کدوم رفتیم سر کلاس های خودمون
وقتی وارد کلاس شدم رفتم روی یکی از صندلی ها نشستم
داشتم تا قبل از اینکه استاد بیاد وسایلمو اماده میکردم که کسی اومد نشست کنارم
برای اینکه بفهمم کیه سرم رو بالا اورد
با دیدن تهیونگ سرم رو به نشونه ی احترام بالا و پایین کردم وسلام کردم
وبه کارم ادامه دادم
که با صدای بمش شروع به حرف زدن کرد
ته: جالبه بهم احترام میذاری
با تعجب پرسیدم منظورت چیه ؟
ته:معمولا دخترای دیگه با اسمای عجیب صدام میزنن با فقط ازم میپرس که دوست دختر دارم یا نه
ا.ت:سوالت دو تا جواب داره یک من بقیه نیستم دو باید به این وضع عادت کنی چون توی این دانشگاه دخترای هرزه تا دلت بخواد هست این حرفا رو هم راحت میزنن و کسی کاری به کارشون نداره چون از خانواده های معروفن میدونم خیلی مسخرت
-----------
اسلاید دو 🗿ㅋㅋ
فیک کوکم فردا دوتا پارت مییذارم ادمینتون فعال شده ㅋㅋ
ته مان :با همین خانم پارک
ا.ت:اها.....کلاس بعدی تو چیه ؟
ته مان:من....باید برم کلاس ریاضی
ا.ت:نگو که با خانم چو برداشتی
ته مان:خبببب.....با همون برداشتم
ا.ت:یاااا توهم که با کراشت برداشتی نظرت چیه این ترمی بری بهش اعتراف کنی
ته مان:زنیکه ۴۱ سالشه من رو چیش کراش باشم انقدر عن نخور
ا.ت:میخوای کراش باش بعدشم عنات مال خودت
ته مان :*پوکر فیس*
خب خودت الان چی داری
ا.ت:تا ساعت ۱۱ درسای اصلی که هیچی ندارم ولی الان باید برم سر کلاس نقاشی
ته مان:مگه معدلت چند شده که انقدر واحد برداشتی ؟
ا.ت:زیاد
ته مان:چه جوری انوقت میخونیشون
ا.ت:به سختی بعدشم خودت میدونی که بابام مجبورم میکنه
ته مان سری تکون میده و میگه:میدونم ...به هر حال موفق باشی .....
بعد از خودن غذا از هم جدا شدیم و هر کدوم رفتیم سر کلاس های خودمون
وقتی وارد کلاس شدم رفتم روی یکی از صندلی ها نشستم
داشتم تا قبل از اینکه استاد بیاد وسایلمو اماده میکردم که کسی اومد نشست کنارم
برای اینکه بفهمم کیه سرم رو بالا اورد
با دیدن تهیونگ سرم رو به نشونه ی احترام بالا و پایین کردم وسلام کردم
وبه کارم ادامه دادم
که با صدای بمش شروع به حرف زدن کرد
ته: جالبه بهم احترام میذاری
با تعجب پرسیدم منظورت چیه ؟
ته:معمولا دخترای دیگه با اسمای عجیب صدام میزنن با فقط ازم میپرس که دوست دختر دارم یا نه
ا.ت:سوالت دو تا جواب داره یک من بقیه نیستم دو باید به این وضع عادت کنی چون توی این دانشگاه دخترای هرزه تا دلت بخواد هست این حرفا رو هم راحت میزنن و کسی کاری به کارشون نداره چون از خانواده های معروفن میدونم خیلی مسخرت
-----------
اسلاید دو 🗿ㅋㅋ
فیک کوکم فردا دوتا پارت مییذارم ادمینتون فعال شده ㅋㅋ
۶.۷k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.