پارت ۲۲
ویو ا.ت
با هم خوابیدیم من صبح زود بیدار شدم و جونکوک هنوز خواب بود خواستم از تو بغلش در بیام......شت😐 حتی نمیتونستم یه میلی متر جا به جا بشم چه برسه بخوام در بیام....خودمو یه تکون دادم تو بغلش بعد داد زدم
ا.ت . پاشو دیگه
جونکوک . کوچولو بزار بخوابیم دیگه
ا.ت . من بدهکار خواب جناب عالی نیستم
جونکوک . قول میدم اگر نیم ساعت دیگه تو بغلم بمونی تا یکم بخوابم امروز خدم صبحونه درست کنم
ا.ت . قول🤨
جونکوک . قول🙄
ا.ت .😗
با هم خوابیدیم من اول خوابم نبرد ولی بعد ده دقیقه دیگه خوابیدم............وقتی بیدار شدم
ویو جونکوک
ا.ت . باهام خوابید من نیم ساعت بعد بیدار شدم ولی اینبار ا.ت هنوز خواب بود از حالت دراز کشیده در اومدم و به حالت نشسته خم شدم خیره شدم به صورتش به زیبا ترین حالت ممکن خوابیده بود حس میکردم داره با قلبم بازی میکنه
جونکوک . شما هم هی دله ما رو ببر😐
بلند شدم رفتم تو آشپزخونه از تو گوگل آموزش ساخت کیک در آوردم(از اون کیک ساده ها که برا صبحونست)شروع کردم پختن گذاشتمش رو میز دو لیوان شیر هم آماده کردم تو دوتا دستم گرفتم خواستم بزارم رو میز همین که برگشتم یه جن جلوم ظاهر شد
جونکوک . چتهههههه
ا.ت . تو آشپزخونه چیکار میکنی(خواب آلود)
موهاش کلا مثل سیم ظرفشویی شده بود زیر چشاشم گود افتاده بود صورتشم پف کرده بود مثل زامیبیا بود
جونکوک . تو اول بورو خودتو درستو راست کن(داره حلش میده سمت اتاق)
ویو ا.ت
با هم خوابیدیم من صبح زود بیدار شدم و جونکوک هنوز خواب بود خواستم از تو بغلش در بیام......شت😐 حتی نمیتونستم یه میلی متر جا به جا بشم چه برسه بخوام در بیام....خودمو یه تکون دادم تو بغلش بعد داد زدم
ا.ت . پاشو دیگه
جونکوک . کوچولو بزار بخوابیم دیگه
ا.ت . من بدهکار خواب جناب عالی نیستم
جونکوک . قول میدم اگر نیم ساعت دیگه تو بغلم بمونی تا یکم بخوابم امروز خدم صبحونه درست کنم
ا.ت . قول🤨
جونکوک . قول🙄
ا.ت .😗
با هم خوابیدیم من اول خوابم نبرد ولی بعد ده دقیقه دیگه خوابیدم............وقتی بیدار شدم
ویو جونکوک
ا.ت . باهام خوابید من نیم ساعت بعد بیدار شدم ولی اینبار ا.ت هنوز خواب بود از حالت دراز کشیده در اومدم و به حالت نشسته خم شدم خیره شدم به صورتش به زیبا ترین حالت ممکن خوابیده بود حس میکردم داره با قلبم بازی میکنه
جونکوک . شما هم هی دله ما رو ببر😐
بلند شدم رفتم تو آشپزخونه از تو گوگل آموزش ساخت کیک در آوردم(از اون کیک ساده ها که برا صبحونست)شروع کردم پختن گذاشتمش رو میز دو لیوان شیر هم آماده کردم تو دوتا دستم گرفتم خواستم بزارم رو میز همین که برگشتم یه جن جلوم ظاهر شد
جونکوک . چتهههههه
ا.ت . تو آشپزخونه چیکار میکنی(خواب آلود)
موهاش کلا مثل سیم ظرفشویی شده بود زیر چشاشم گود افتاده بود صورتشم پف کرده بود مثل زامیبیا بود
جونکوک . تو اول بورو خودتو درستو راست کن(داره حلش میده سمت اتاق)
ویو ا.ت
۳.۶k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.