خیال تو
#جونگکوک
part: 6
ا.ت: کمکت میکنم بگیریش من نقشه بعدیش و میدونم بزار زنده بمونم
کوک: حالا این شد یچیزی خوب بقیش
ا.ت: برای نقشه بدی اسم رمز ی پرونده است که میخواد تحویل بگیرش که حتا از اسلحه های کره ام پیشرفته تر عه و براش باید به امریکا بره
کوک: ببین دختر کوچولو به نفعه تو عه که ی زره از حرفات ام دروغ نباشه وگرنه زندت نمی زارم
ا.ت: بخدا دروغ نمی گم
کوک: باشه حالا میتونی بری
از دید کوک'
رفتش و زنگ زدن به تهیونگ
تهیونگ: خبری دارم برات میخواستم بهت زنگ بزنم
کوک: چی
تهیونگ: پارک ی نقشه جدید کشیده برای امریکا
کوک: پس درست بودش همه چی و ردیف هفته دیگه میریم امریکا
تهیونگ: حله
تو این چند روز مشغول خونه بود و مثل بقیه خونه تمیز می کرد هیچ فرقی با بقیه برام نداشت
لباسام و جمع کردم و به سمت ات رفتم که تو اتاقش بود
وارد شدم که لخت دیدمش سری در و بستم
ا.ت: مرتیکههه منحرف
کوک: ببخشید منظوری نداشتم
ا.ت نه توروخدا منظور داشته باش
کوک: وسایل هات و جمع کن فردا میخوایم بریم
ا.ت: باشههه ی لحظه صبر کن
سری لباساش و پوشید و در باز کرد
ا.ت: اسمت و نمی دونم چی صدات کنم همه میگن بهت ارباب
کوک: همون برات کافیه
یهو یکی زد تو سرم
ا.ت: مجبوری بهم بگی
با قدم های منظم به سمتش رفتم با اخمی که تو چهرم بود که پاش گیر کرد و افتاد روم که لبش برخورد به لبم کرد......
part: 6
ا.ت: کمکت میکنم بگیریش من نقشه بعدیش و میدونم بزار زنده بمونم
کوک: حالا این شد یچیزی خوب بقیش
ا.ت: برای نقشه بدی اسم رمز ی پرونده است که میخواد تحویل بگیرش که حتا از اسلحه های کره ام پیشرفته تر عه و براش باید به امریکا بره
کوک: ببین دختر کوچولو به نفعه تو عه که ی زره از حرفات ام دروغ نباشه وگرنه زندت نمی زارم
ا.ت: بخدا دروغ نمی گم
کوک: باشه حالا میتونی بری
از دید کوک'
رفتش و زنگ زدن به تهیونگ
تهیونگ: خبری دارم برات میخواستم بهت زنگ بزنم
کوک: چی
تهیونگ: پارک ی نقشه جدید کشیده برای امریکا
کوک: پس درست بودش همه چی و ردیف هفته دیگه میریم امریکا
تهیونگ: حله
تو این چند روز مشغول خونه بود و مثل بقیه خونه تمیز می کرد هیچ فرقی با بقیه برام نداشت
لباسام و جمع کردم و به سمت ات رفتم که تو اتاقش بود
وارد شدم که لخت دیدمش سری در و بستم
ا.ت: مرتیکههه منحرف
کوک: ببخشید منظوری نداشتم
ا.ت نه توروخدا منظور داشته باش
کوک: وسایل هات و جمع کن فردا میخوایم بریم
ا.ت: باشههه ی لحظه صبر کن
سری لباساش و پوشید و در باز کرد
ا.ت: اسمت و نمی دونم چی صدات کنم همه میگن بهت ارباب
کوک: همون برات کافیه
یهو یکی زد تو سرم
ا.ت: مجبوری بهم بگی
با قدم های منظم به سمتش رفتم با اخمی که تو چهرم بود که پاش گیر کرد و افتاد روم که لبش برخورد به لبم کرد......
۳.۹k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.