فیک فکر کنم عاشقش شدم پارت ٢۶ ( پایان فصل اول )
دیگه کنترل اشکام دست خودم نبود
جونگ کوک : هانا
جونگ کوک خواست بهم دست بزنه که خودم رو عقب کشیدم
هانا : دیگه همه چیز بین ما تمومه
بلند داد زدم
هانا : همه چیز تموم شد
جونگ کوک اشکاش جاری شد و گفت
جونگ کوک : هانا لطفا باهام این کار رو نکن
هانا : ازت متنفرم جونگ کوک ازت متنفرم دیگه هیچ وقت سمتم نیا هیچ وقت
بعدش تند دویدم سمت اتاقم و درش رو قفل کردم همونجا پشت در نشستم و تا می تونستم گریه کردم آخه چرا این اتفاق ها باید برای من می افتاد ؟ آخه چرا ؟
از زبان نویسنده
بعد از رفتن هانا جونگ کوک دو زانو روی زمین افتاد و اجازه داد اشکاش جاری بشه تهیونگ به سمت جونگ کوک رفت و بغلش کرد
جونگ کوک : اون دیگه هیچ وقت من رو نمی بخشه
تهیونگ : چرا فقط باید یکم بهش وقت بدی تا آروم بشه
جونگ کوک تهیونگ رو توی بغلش فشرد و تا میتونست گریه کرد
از زبان هانا
با حس سردرد از خواب بیدار شدم دیشب روی زمین خوابم برده بود بلند شدم و رفتم سمت آینه به خودم توی آینه نگاه کردم از بس گریه کرده بودم زیر چشمام سیاه شده بود به موهام نگاه کردم که یاد خاطره ای افتادم
فلش بک به یک ماه پیش
هانا : جونگ کوک چرا اینقدر با موهام ور میری ؟!
جونگ کوک : آخه خیلی موهات خوشگلن هیچ وقت موهات رو کوتاه نکن بزار همیشه بلند بمونن
پایان فلش بک
قیچی رو از روی میز برداشتم و سمت موهام گرفتم
هانا : بهت قول میدم که ازت هیچ خاطره ای نگه ندارم
قیچی رو سمت موهام بردم و و موهام رو قیچی کردم با اولین برش اشکام جاری شد موهام رو تا سر شونه هام کوتاه کردم و به خودم توی آینه نگاه کردم
هانا : من دیگه اون هانای گذشته نیستم
رفتم حموم و بعد یک لباس سیاه کوتاه که شونه هام باهاش دیده میشد رو پوشیدم به همراه کفش های پاشنه بلند مشکی رفتم جلوی آینه و یک آرایش غلیظ کردم و موهام رو اتو کردم
از زبان تهیونگ
داشتم قهوه میخوردم و به اتفاقات دیشب فکر می کردم که صدای پاشنه های کفش کسی به گوش رسید سرم رو به سمت صدا چرخوندم که با دیدن هانا قهوه پرید توی گلوم خیلی تغییر کرده بود موهاش رو کوتاه کرده بود و استایلش تغییر کرده بود هانا هیچوقت از این جور لباس ها نمی پوشید
هانا : تهیونگ یادمه گفته بودی که پدر یک شرکت توی لندن داشته درسته ؟
هنوز محو استایلش بودم
تهیونگ : ا آره
هانا : من میخوام اداره بکنمش
اسلاید دو : لباس هانا
اسلاید سه : کفش های هانا
اسلاید چهار : مدل موهای هانا
از سوپرایزم خوشتون اومد ؟ فصل اول فیک فکر کنم عاشقش شدم با جدایی این دوتا زوج عاشق تموم شد🥺خب می دونم باز هم لحظه حساس کات کردن ولی چیکار کنم دیگه دست خودم نیست حتما باید در خماری بزارمتون😶
شرایط پارت بعد یا همون شروع فصل دوم :
٣٠ لایک
٣٠ کامنت
دوستان لطفاً یک کلمه رو چند بار تکرار نکنید تا کامنت ها به ٣٠ تا برسه
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
جونگ کوک : هانا
جونگ کوک خواست بهم دست بزنه که خودم رو عقب کشیدم
هانا : دیگه همه چیز بین ما تمومه
بلند داد زدم
هانا : همه چیز تموم شد
جونگ کوک اشکاش جاری شد و گفت
جونگ کوک : هانا لطفا باهام این کار رو نکن
هانا : ازت متنفرم جونگ کوک ازت متنفرم دیگه هیچ وقت سمتم نیا هیچ وقت
بعدش تند دویدم سمت اتاقم و درش رو قفل کردم همونجا پشت در نشستم و تا می تونستم گریه کردم آخه چرا این اتفاق ها باید برای من می افتاد ؟ آخه چرا ؟
از زبان نویسنده
بعد از رفتن هانا جونگ کوک دو زانو روی زمین افتاد و اجازه داد اشکاش جاری بشه تهیونگ به سمت جونگ کوک رفت و بغلش کرد
جونگ کوک : اون دیگه هیچ وقت من رو نمی بخشه
تهیونگ : چرا فقط باید یکم بهش وقت بدی تا آروم بشه
جونگ کوک تهیونگ رو توی بغلش فشرد و تا میتونست گریه کرد
از زبان هانا
با حس سردرد از خواب بیدار شدم دیشب روی زمین خوابم برده بود بلند شدم و رفتم سمت آینه به خودم توی آینه نگاه کردم از بس گریه کرده بودم زیر چشمام سیاه شده بود به موهام نگاه کردم که یاد خاطره ای افتادم
فلش بک به یک ماه پیش
هانا : جونگ کوک چرا اینقدر با موهام ور میری ؟!
جونگ کوک : آخه خیلی موهات خوشگلن هیچ وقت موهات رو کوتاه نکن بزار همیشه بلند بمونن
پایان فلش بک
قیچی رو از روی میز برداشتم و سمت موهام گرفتم
هانا : بهت قول میدم که ازت هیچ خاطره ای نگه ندارم
قیچی رو سمت موهام بردم و و موهام رو قیچی کردم با اولین برش اشکام جاری شد موهام رو تا سر شونه هام کوتاه کردم و به خودم توی آینه نگاه کردم
هانا : من دیگه اون هانای گذشته نیستم
رفتم حموم و بعد یک لباس سیاه کوتاه که شونه هام باهاش دیده میشد رو پوشیدم به همراه کفش های پاشنه بلند مشکی رفتم جلوی آینه و یک آرایش غلیظ کردم و موهام رو اتو کردم
از زبان تهیونگ
داشتم قهوه میخوردم و به اتفاقات دیشب فکر می کردم که صدای پاشنه های کفش کسی به گوش رسید سرم رو به سمت صدا چرخوندم که با دیدن هانا قهوه پرید توی گلوم خیلی تغییر کرده بود موهاش رو کوتاه کرده بود و استایلش تغییر کرده بود هانا هیچوقت از این جور لباس ها نمی پوشید
هانا : تهیونگ یادمه گفته بودی که پدر یک شرکت توی لندن داشته درسته ؟
هنوز محو استایلش بودم
تهیونگ : ا آره
هانا : من میخوام اداره بکنمش
اسلاید دو : لباس هانا
اسلاید سه : کفش های هانا
اسلاید چهار : مدل موهای هانا
از سوپرایزم خوشتون اومد ؟ فصل اول فیک فکر کنم عاشقش شدم با جدایی این دوتا زوج عاشق تموم شد🥺خب می دونم باز هم لحظه حساس کات کردن ولی چیکار کنم دیگه دست خودم نیست حتما باید در خماری بزارمتون😶
شرایط پارت بعد یا همون شروع فصل دوم :
٣٠ لایک
٣٠ کامنت
دوستان لطفاً یک کلمه رو چند بار تکرار نکنید تا کامنت ها به ٣٠ تا برسه
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۱۵۰.۱k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.