وقتی تو کنسرت...
#نامجون #جین #جیهوپ #یونگی #جیمین #تهیونگ #کوک
با هیجان خودت رو اماده کرده بودی
هیجان خوشحالی که درون قلبت بود...
غیرقابل توصیف بود این همه مدت
بی وقفه کار کردی
تا بتونی پول مال کنسرت ایدل های مورد
علاقت رو جور کنی و بلخر...
میتونی ایدلت رو ببینی واقعا هیچ کلمه ای
برای ابراز احساسات نبود..
وارد سالنی بزرگی شدی صندلی که کنار
اعضا بود رو خریده بودی
و با دیدن کلی ارمی چه زن چه مرد همه کس از هررده سنی اونجا هستن ذوقت چندبرابر هم شده بود..
با دیدن پسرایی که برای دیدن شون یه عمر زحمت کشیدی احساس کردی قلبت داره میترکه زیبایی شون قابل توصیف نبود..
زیبایی لبخند نامجون روشنایی
هوپی زیبایی خود جین و تهیونگ کیوتی کوک و جیمین کاری می کرد که فقط به زیبایی رفتارشون خیره بشی
از اون چیزی که تو عکسا فقط میدیدی شگفت امیز تر بودن..!
چشمت رو به بایست دادی ولی با دیدن اون که بهت خیره شده دستت رو روی قلبت قرار دادی و ناخوداگاه.. داد زدی..
*جیمین هیچ کلمه ای نمیتونه عشقم رو بهت توصیف کنه من اگه هزار قلب داشتم همش برای خودت بود مرتیکههه
با این حرفت فندوم ارمی شروع به سروصدا کرد ولی جیمین فقط لبخندی از سر عشق زد..
_مرسی که دوستم داری..
تنها همین کلمه کافی بود که سرخ شدن گونه هات رو حس کنی و روی پاهات نشستی
*چرا این پسر میتونه همش قلب منو به تپش بندازه؟
که با حس کردن دست تپل کوچولوی یک نفر روی گونت سرت رو بالا گرفتی.. با دیدن جیمین که بهت خیره شده و دقیقا فاصله ای مشخصی ندارین تعجب کردی..
_میدونی من از دخترای خجالتی زیاد خوشم نمیاد ولی تو کاری میکنی که انگار دارم جادو میشم چون انگار شیفتت شدم
با هیجان خودت رو اماده کرده بودی
هیجان خوشحالی که درون قلبت بود...
غیرقابل توصیف بود این همه مدت
بی وقفه کار کردی
تا بتونی پول مال کنسرت ایدل های مورد
علاقت رو جور کنی و بلخر...
میتونی ایدلت رو ببینی واقعا هیچ کلمه ای
برای ابراز احساسات نبود..
وارد سالنی بزرگی شدی صندلی که کنار
اعضا بود رو خریده بودی
و با دیدن کلی ارمی چه زن چه مرد همه کس از هررده سنی اونجا هستن ذوقت چندبرابر هم شده بود..
با دیدن پسرایی که برای دیدن شون یه عمر زحمت کشیدی احساس کردی قلبت داره میترکه زیبایی شون قابل توصیف نبود..
زیبایی لبخند نامجون روشنایی
هوپی زیبایی خود جین و تهیونگ کیوتی کوک و جیمین کاری می کرد که فقط به زیبایی رفتارشون خیره بشی
از اون چیزی که تو عکسا فقط میدیدی شگفت امیز تر بودن..!
چشمت رو به بایست دادی ولی با دیدن اون که بهت خیره شده دستت رو روی قلبت قرار دادی و ناخوداگاه.. داد زدی..
*جیمین هیچ کلمه ای نمیتونه عشقم رو بهت توصیف کنه من اگه هزار قلب داشتم همش برای خودت بود مرتیکههه
با این حرفت فندوم ارمی شروع به سروصدا کرد ولی جیمین فقط لبخندی از سر عشق زد..
_مرسی که دوستم داری..
تنها همین کلمه کافی بود که سرخ شدن گونه هات رو حس کنی و روی پاهات نشستی
*چرا این پسر میتونه همش قلب منو به تپش بندازه؟
که با حس کردن دست تپل کوچولوی یک نفر روی گونت سرت رو بالا گرفتی.. با دیدن جیمین که بهت خیره شده و دقیقا فاصله ای مشخصی ندارین تعجب کردی..
_میدونی من از دخترای خجالتی زیاد خوشم نمیاد ولی تو کاری میکنی که انگار دارم جادو میشم چون انگار شیفتت شدم
۱.۲k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.