✘اربـاب خشن من..! ✞p3
×مایل به معرفی؟
÷حتما....من پارک جیمین هستم...یک شرکت بزرگ همراه با ایشون(جونگ کوکو میگه)دارم که الکل و انواع مختلف مشروب رو تولید میکنه و به کشور های دیگه صادر میشه و با توجه به این در مافیا هم بخشی دخالت داریم و قمار انجام میدیم و با توجه به اینا خدمه جمع میکنیم
-خب جیمین دیگه نمیخواد توضیح بدی بعدا توضیح کاملو بده حالا کلی حرف با آقای کیم دارم
+آم.. ببخشید...اسم شما چیه؟
-بنده جئون جونگ کوک ارباب عمارت بزرگ کالیفا هستم
+از آشناییتون خوشبختم
شخص سوم«راوی»
سر میز نشستن و چند شات مشروب خوردن... حسابی هه جونگ و جیمین مست کرده بودن اما جونگ کوک و جین هو زیاده روی نکردن....
بازی بین جونگ کوک و سوجون شروع شد...جیمین سعی داشت خودشو کنترل کنه اما نیاز به رابطه داشت اما به جونگ کوک قول داده بود ک ب هیچ دختری تجاوز نکنه برای همین با حوس زیاد به جین هو نگاه میکرد با تو شکمی ک از کوک خورد ب خودش اومد...جین هو لپاش سرخ شده بود با نگاهی ک جیمین کرده بود معلوم بود از خجالت آب میشه
و هه جونگی ک با هر بار خوردن مشروبش خوشی تر میشد اما نمیخواست خودشو تو خطر بندازه
.....در قمار سوجون و جونگ کوک، جونگ کوک برنده شد حالا سوجون منتظر بود ک ببینه جونگ کوک ازش چی میخواد..
-خب اقای کیم من....دخترتون رو برای بردگی میخوام
∆وات...دختر من هنوز داره درس میخونه باید ادامه تحصیل بده
-نشد دیگ آقای کیم...قرار بود هرچی من گفتم قبول کنید... من از دخترتون کمی خوشم اومده... اندام و چهره ی کشنده ای دارن ک باعث شده من ازشون خوشم بیاد اما نه برای کاپل شدن برای خدمت ب من
∆عاح... باشه چاره ای نیس
-خوبه....جیمین پاشو بریم
÷هیونگ..میشه کمکم کنی؟(با حالت خماری)
×میخواین من کمکتون کنم؟
-ممنون میشم کمکش کنید
*جیمین با لبخند مرموزی به جین هو نگاه میکنه...ب پایین تنش نگاه کرد.. چقد پوستش سفید بود.. دلش می خواست ردای قرمز بنفش روی اون رونای سفیدش جا بزاره...جین هو نزدیک جیمین شد و بازوشو گرفت و کمکش کرد ک بلند شه اما زورش نرسید و افتاد رو جیمین و لباش خورد ب لبای جیمین.. جونگ کوک با بهت نگاشون میکرد و هه جونگ لبخند از سر منحرفی زده بود اما جیمین خوشش اومده بود*
×ای وای ببخشید... خاک بر سرم.. ساری
÷(جیمین با چشمای خمار و لبخند از سر حوس)عاح اشکال نداره بیبی بهم چسبید
*جین هو چشماش چارتا شد*
×د.. دستتون رو بدید من
*جیمین با کمک جین هو سوار ماشین جونگ کوک شد... جونگ کوک، هه جونگو براید استایل بغل کرد و گذاشت تو صندلی عقب ماشینش... جیمینم عقب نشسته بود تا راحت تر باشه و جین هویی ک سر اینکه ممکنه تو ماشین جیمین سر هه جونگ بلایی بیاره از حرص داشت میمرد*
-خداحافظ آقای کیم... خوش گذشت
∆لطفا مراقب دخترم باشید.. فردا یکیو بفرستید تا وسیله های هه جونگ رو بیاره عمارتتون
-باشه مستر کیم...شب خوبی بود فعلا
∆شب خوش
سوم شخص«راوی»
جونگ کوک راه افتاد و ب سمت عمارت بزرگش حرکت کرد
جیمین بد مست کرده بود بخصوص هه جونگ..هه جونگ بار اولش بود که انقدر مست کرده...جیمین دیگ نتونست خودشو تحمل کنه و رفت سمت هه جونگ کوک لباشو کوبید ب لبای هه جونگ...لبای هه جونگ رو محکم مک میزد و زبونشو میکشید رو لباش...جونگ کوک این صحنه رو دید و اعصبانی شد و وایساد...اما جیمین و هه جونگ با علاقه داشتن همو میبوسیدن با اینک هردوشون نمیدونستن طرف مقابلشون کیه چون با حالت مستی تشخیص داد فرد روبروت سخته... جونگ کوک با شدت درو باز کرد و جیمینو کنار کشید...هه جونگ نفس نفس میزد.... جونگ کوک بد عصبانی شده بود
°برای پارت بعد ۱۰ لایک و ۲ دنبال کننده°
÷حتما....من پارک جیمین هستم...یک شرکت بزرگ همراه با ایشون(جونگ کوکو میگه)دارم که الکل و انواع مختلف مشروب رو تولید میکنه و به کشور های دیگه صادر میشه و با توجه به این در مافیا هم بخشی دخالت داریم و قمار انجام میدیم و با توجه به اینا خدمه جمع میکنیم
-خب جیمین دیگه نمیخواد توضیح بدی بعدا توضیح کاملو بده حالا کلی حرف با آقای کیم دارم
+آم.. ببخشید...اسم شما چیه؟
-بنده جئون جونگ کوک ارباب عمارت بزرگ کالیفا هستم
+از آشناییتون خوشبختم
شخص سوم«راوی»
سر میز نشستن و چند شات مشروب خوردن... حسابی هه جونگ و جیمین مست کرده بودن اما جونگ کوک و جین هو زیاده روی نکردن....
بازی بین جونگ کوک و سوجون شروع شد...جیمین سعی داشت خودشو کنترل کنه اما نیاز به رابطه داشت اما به جونگ کوک قول داده بود ک ب هیچ دختری تجاوز نکنه برای همین با حوس زیاد به جین هو نگاه میکرد با تو شکمی ک از کوک خورد ب خودش اومد...جین هو لپاش سرخ شده بود با نگاهی ک جیمین کرده بود معلوم بود از خجالت آب میشه
و هه جونگی ک با هر بار خوردن مشروبش خوشی تر میشد اما نمیخواست خودشو تو خطر بندازه
.....در قمار سوجون و جونگ کوک، جونگ کوک برنده شد حالا سوجون منتظر بود ک ببینه جونگ کوک ازش چی میخواد..
-خب اقای کیم من....دخترتون رو برای بردگی میخوام
∆وات...دختر من هنوز داره درس میخونه باید ادامه تحصیل بده
-نشد دیگ آقای کیم...قرار بود هرچی من گفتم قبول کنید... من از دخترتون کمی خوشم اومده... اندام و چهره ی کشنده ای دارن ک باعث شده من ازشون خوشم بیاد اما نه برای کاپل شدن برای خدمت ب من
∆عاح... باشه چاره ای نیس
-خوبه....جیمین پاشو بریم
÷هیونگ..میشه کمکم کنی؟(با حالت خماری)
×میخواین من کمکتون کنم؟
-ممنون میشم کمکش کنید
*جیمین با لبخند مرموزی به جین هو نگاه میکنه...ب پایین تنش نگاه کرد.. چقد پوستش سفید بود.. دلش می خواست ردای قرمز بنفش روی اون رونای سفیدش جا بزاره...جین هو نزدیک جیمین شد و بازوشو گرفت و کمکش کرد ک بلند شه اما زورش نرسید و افتاد رو جیمین و لباش خورد ب لبای جیمین.. جونگ کوک با بهت نگاشون میکرد و هه جونگ لبخند از سر منحرفی زده بود اما جیمین خوشش اومده بود*
×ای وای ببخشید... خاک بر سرم.. ساری
÷(جیمین با چشمای خمار و لبخند از سر حوس)عاح اشکال نداره بیبی بهم چسبید
*جین هو چشماش چارتا شد*
×د.. دستتون رو بدید من
*جیمین با کمک جین هو سوار ماشین جونگ کوک شد... جونگ کوک، هه جونگو براید استایل بغل کرد و گذاشت تو صندلی عقب ماشینش... جیمینم عقب نشسته بود تا راحت تر باشه و جین هویی ک سر اینکه ممکنه تو ماشین جیمین سر هه جونگ بلایی بیاره از حرص داشت میمرد*
-خداحافظ آقای کیم... خوش گذشت
∆لطفا مراقب دخترم باشید.. فردا یکیو بفرستید تا وسیله های هه جونگ رو بیاره عمارتتون
-باشه مستر کیم...شب خوبی بود فعلا
∆شب خوش
سوم شخص«راوی»
جونگ کوک راه افتاد و ب سمت عمارت بزرگش حرکت کرد
جیمین بد مست کرده بود بخصوص هه جونگ..هه جونگ بار اولش بود که انقدر مست کرده...جیمین دیگ نتونست خودشو تحمل کنه و رفت سمت هه جونگ کوک لباشو کوبید ب لبای هه جونگ...لبای هه جونگ رو محکم مک میزد و زبونشو میکشید رو لباش...جونگ کوک این صحنه رو دید و اعصبانی شد و وایساد...اما جیمین و هه جونگ با علاقه داشتن همو میبوسیدن با اینک هردوشون نمیدونستن طرف مقابلشون کیه چون با حالت مستی تشخیص داد فرد روبروت سخته... جونگ کوک با شدت درو باز کرد و جیمینو کنار کشید...هه جونگ نفس نفس میزد.... جونگ کوک بد عصبانی شده بود
°برای پارت بعد ۱۰ لایک و ۲ دنبال کننده°
۴۵.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.