پارت ششم
ندیمه : خوش اومدید ایزانای سان .. چیزی لازم ندارید ؟
× نه خیلی متشکرم ..
× * ساتورو بردم داخل اتاق خودش روی تخت درازش کردم و پتو رو روش کشیدم .. سرش و یکم ناز کردم و از اتاق رفتم بیرون ..*
× داخل اتاق خودم رفتم .. یه حموم کردم .. موهامو خشک کردم به ساعت نگاه کردم ۱۲ شب بود لباس راحت پوشیدم رفتم خوابیدم .
× داشتم به برگه ای که امضا کردم فکر میکردم .. اولش که داشتم امضا میکردم اصلا دلم نمیخواست معلم و سرپرست گوجو ساتورو باشم اما الان نظرم عوض شده اون بچه خیلی خوبیه و همینطور خیلی قویه اون وقتی بزرگ بشه بهتر از من و قوی تر من میشه .. اون بچه جادوگر بزرگی خواهد شد .
صبح ساعت ۵***
× * ساتورو تا ساعت ۶ می خوابه برای همین من همیشه یک ساعت قبل از اون بیدار میشم .. از خواب بیدار شدم .. کیمونو لیمویی رنگی پوشیدم موهام رو شونه زدم .. به ندیمه ها گفته بودم برام چای با ۶ تکه شکلات بیارن چون برای تمرین جلوی دل ضعف رو میگیره *
ندیمه : خانم شکلات با چای رو آوردم
× بزارش روی میز .. ساتورو هم نمیخواد بیدارش کنی خودم بیدارش میکنم
ندیمه: هر چی شما امر کنید خانم
×* چای و شکلات رو خوردم و رفتم تو محوطه تمرین و وسایل تمرین رو آماده کردم نگاهی به ساعت کردم ساعت 00: 06 صبح بود .. با ارامش رفتم سمت اتاق ساتورو .. دیدم بیداره و داره صبحانه میخوره *
× [[ صبح بخیر ساتورو .. هر موقع صبحانتو تموم کردی بیا تو محوطه تمرین ]]
+ های سنسه
× * از اتاق ساتورو اومدم بیرون و رفتم روی صندلی که توی محوطه تمرین بود نشستم و منتظر ساتورو موندم .. بعد از چند دقیقه ساتورو اومد *
× خب امروز تو با شمشیر واقعی به من حمله میکنی من با شمشیر چوبی
+ های سنسه
× خب بگیر شمشیر رو
× امروز هم براش شمشیر رو تو هوا پرت کردم .. و امروز بلاخره تو هوا شمشیر رو گرفت .. پیشرفت خوبی بود
× حمله کن
× حمله های سریعی داشت .. من به راحتی همشون رو جا خالی میدادم ..
× ساتورو وقتی میخوای حمله کنی باید از تمام نقاط بدنت استفاده کنی .. دوباره
× بعد از هر حمله ای بهش همین رو میگفتم
× دوباره
× دوباره * استاد شیفو جدید *
× دوباره
× دوباره
× اما تو دفعه ششم حمله هاش دقیق تر و حساب شده تر بود .. این بچه خیلی زود پیشرفت میکرد
× دوباره
× این دفعه هفتم هست و برای تو باید مثل یک آزمون باشه چون دفعه قبل کارت بهتر بود پس ایندفعه بدون خطا می خوام
× حمله اش فوق العاده سریع بود گاردم رو قوی تر کردم و با شتافت بهش حمله کردم .. اون هم همه رو جواب میداد .. حمله هامو متوسط کردم سرعتم و قدرت ضربه هامو بیشتر کردم .. به سختی میتونست تمرکز کنه و حمله ها رو جواب بده ..
× کافیه .. همین درسی که امروز بهت دادم رو به طور مداوم سه هفته تمرین کن بدون من بعد از سه هفته یه مسابقه دو نفره میزارم
× نه خیلی متشکرم ..
× * ساتورو بردم داخل اتاق خودش روی تخت درازش کردم و پتو رو روش کشیدم .. سرش و یکم ناز کردم و از اتاق رفتم بیرون ..*
× داخل اتاق خودم رفتم .. یه حموم کردم .. موهامو خشک کردم به ساعت نگاه کردم ۱۲ شب بود لباس راحت پوشیدم رفتم خوابیدم .
× داشتم به برگه ای که امضا کردم فکر میکردم .. اولش که داشتم امضا میکردم اصلا دلم نمیخواست معلم و سرپرست گوجو ساتورو باشم اما الان نظرم عوض شده اون بچه خیلی خوبیه و همینطور خیلی قویه اون وقتی بزرگ بشه بهتر از من و قوی تر من میشه .. اون بچه جادوگر بزرگی خواهد شد .
صبح ساعت ۵***
× * ساتورو تا ساعت ۶ می خوابه برای همین من همیشه یک ساعت قبل از اون بیدار میشم .. از خواب بیدار شدم .. کیمونو لیمویی رنگی پوشیدم موهام رو شونه زدم .. به ندیمه ها گفته بودم برام چای با ۶ تکه شکلات بیارن چون برای تمرین جلوی دل ضعف رو میگیره *
ندیمه : خانم شکلات با چای رو آوردم
× بزارش روی میز .. ساتورو هم نمیخواد بیدارش کنی خودم بیدارش میکنم
ندیمه: هر چی شما امر کنید خانم
×* چای و شکلات رو خوردم و رفتم تو محوطه تمرین و وسایل تمرین رو آماده کردم نگاهی به ساعت کردم ساعت 00: 06 صبح بود .. با ارامش رفتم سمت اتاق ساتورو .. دیدم بیداره و داره صبحانه میخوره *
× [[ صبح بخیر ساتورو .. هر موقع صبحانتو تموم کردی بیا تو محوطه تمرین ]]
+ های سنسه
× * از اتاق ساتورو اومدم بیرون و رفتم روی صندلی که توی محوطه تمرین بود نشستم و منتظر ساتورو موندم .. بعد از چند دقیقه ساتورو اومد *
× خب امروز تو با شمشیر واقعی به من حمله میکنی من با شمشیر چوبی
+ های سنسه
× خب بگیر شمشیر رو
× امروز هم براش شمشیر رو تو هوا پرت کردم .. و امروز بلاخره تو هوا شمشیر رو گرفت .. پیشرفت خوبی بود
× حمله کن
× حمله های سریعی داشت .. من به راحتی همشون رو جا خالی میدادم ..
× ساتورو وقتی میخوای حمله کنی باید از تمام نقاط بدنت استفاده کنی .. دوباره
× بعد از هر حمله ای بهش همین رو میگفتم
× دوباره
× دوباره * استاد شیفو جدید *
× دوباره
× دوباره
× اما تو دفعه ششم حمله هاش دقیق تر و حساب شده تر بود .. این بچه خیلی زود پیشرفت میکرد
× دوباره
× این دفعه هفتم هست و برای تو باید مثل یک آزمون باشه چون دفعه قبل کارت بهتر بود پس ایندفعه بدون خطا می خوام
× حمله اش فوق العاده سریع بود گاردم رو قوی تر کردم و با شتافت بهش حمله کردم .. اون هم همه رو جواب میداد .. حمله هامو متوسط کردم سرعتم و قدرت ضربه هامو بیشتر کردم .. به سختی میتونست تمرکز کنه و حمله ها رو جواب بده ..
× کافیه .. همین درسی که امروز بهت دادم رو به طور مداوم سه هفته تمرین کن بدون من بعد از سه هفته یه مسابقه دو نفره میزارم
۲.۷k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.