فیک (شجاعت یا حقیقت؟) part 4
جرعت یا حقیقت ؟
پارت 4
سو وون اروم از جاش بلند شد پتو رو روی جیهوپ کشید و از چادر رفت بیرون ... همه مشغول کاری بودن یونگی هیزم جمع میکرد مونا داشت تلاش میکرد اتیش درست کنه و جین داشت قارچا رو خرد میکرد و ....
سو وون سمتشون رفت و بلند گفت
- صبح بخیرررر
همه با لبخندی جوابشو دادن
سو وون رفت سمت مونا
- هی مگه دیشب قرار نبود منو تو پیش هم بخوابیم کوک و هوسوک کنار هم ؟!
گونه های مونا سرخ شد
/ اخ...ه کوک پیشنهاد داد ...
سو وون پوفی کشید و حرفشو ادامه داد
- پیشش بخابی
/ عاره دقیقا
- ایشش معلوم نیس تا کی میخاین لاس بزنین شما دو تا !
یهو دو تا دست از پشت جلوی چشماشو گرفت
+ حدس بزن چی برات دارم
- هوووسووک
سو وون دستای هوسوکو کنار زد و برگشت طرفش
- عه بالاخره بیدار شدی ؟
+ نه پس با چشمای باز خوابیدم
سو وون زد زیر خنده جیهوپ پلاستیک از پشت سرش اورد و جلوی سو وون گرفت ...
- این چیه ؟
+ خب مگه فلجی ؟ بازش کن !
سو وون با کنجکاوی تمام در پلاستیک سیاع و باز کرد یهو جیغ زد ...
- صدفففففف و گوش ماهیییی
جیهوپ گوشاشو مالید
+ یا اروم تر گوشااام
سو وون انقد ذوق کرده بود که بی ملاحضه جیهوپو بغل کرد
- مرسییی اوپا
+ عوومم میدونی چن دقته اوپا صدام نکردی ؟!
سو وون از تو بغل جیهوپ در اومد
- هوم بحث کافیه میخایم بریم جنگل
بعد داد زد
-میشه همه تون یه لحظه بیاین اینجا ؟
چند دقیقه بعد همه دور سو وون جمع شدن
- خب به پیشنهاد مونا موقعی که داشتیم از توی جنگل میومدیم من چند تا پرچم زدم روی زمین و پنهان کردم ... حالا طبق گروهبندی سه نفر سه نفر میریم پیداشون کنیم !
جین ادامه داد : هر کی پرچمای بیشتری رو پیدا کرد سوپ بیشتری گیرش میاد !
همه زدن زیر خنده جیهوپ داد زد
+ منو جیمینو سو وون با هممم !
سو وون تو سری به خودش زد هوسوک هنوز فکر میکرد سو وون روی جیمین کراش داره ...
هوسوک چشمکی زد و دم گوش سو وون گفت
+ خوشحال نیستی ؟!
سو وون با حرص گفت
- چرااا اتفاقا خیلی !
گروه ها تقسیم شدم و همه راه افتادن تو جنگل سو وون داشت پشت سر جیمین راه میرفت که یهو پای جیهوپ جلوش قرار گرفت و پشت پا شد نزدیک بود با مغز بیاد زمین که جیمین تو هوا گرفتش صورتاشون به حدی نزدیک هم بود که سو وون حس کرد الان گونه هاش مثل گوه اتشفشان از خجالت فوران میکنه!
سریع تشکری کرد و خودشو جمع و جور کرد جیمین جلوتر حرکت کرد ... جیهوپ لبخندی زد
+ زدم به هدف !
سو وون تو یه حرکت محکم با ارنجش کوبید توی پلهوی جیهوپ
+ عااای چرا میزنی ؟
- پسره ی خل این چه کاری بود کردی ؟!
+ هیچی دارم یه کراشو به حقیقت تبدیل میکنم !
سو وون روی نک پاش وایساد و گوش جیهوپو پر داد
- کتک میخای ؟
هوسوک قیافه مظلوم به خودش گرفت
+ میخای مث بچگیام بزنیم ؟!
سو وون ابروهاشو تو هم گره داد
- دیگه زورم بهت نمیرسه مردی شدی سه برابر من !
جیهوپ لبخندی زد که باعث شد چشماش جمع بشه ... قند تو دل سو وون اب شد هیچ چیز نمیتونست جای اون لبخند براش پر کنه !
قلب سو وون یه لحظه ایستاد میخاست چیزی بگه ...!
اروم بازوی جیهوپو گرفت که باعث شد وایسه
- جیهوپ ...!
+ جانم ؟
- م..من دوست دارم !
پارت 4
سو وون اروم از جاش بلند شد پتو رو روی جیهوپ کشید و از چادر رفت بیرون ... همه مشغول کاری بودن یونگی هیزم جمع میکرد مونا داشت تلاش میکرد اتیش درست کنه و جین داشت قارچا رو خرد میکرد و ....
سو وون سمتشون رفت و بلند گفت
- صبح بخیرررر
همه با لبخندی جوابشو دادن
سو وون رفت سمت مونا
- هی مگه دیشب قرار نبود منو تو پیش هم بخوابیم کوک و هوسوک کنار هم ؟!
گونه های مونا سرخ شد
/ اخ...ه کوک پیشنهاد داد ...
سو وون پوفی کشید و حرفشو ادامه داد
- پیشش بخابی
/ عاره دقیقا
- ایشش معلوم نیس تا کی میخاین لاس بزنین شما دو تا !
یهو دو تا دست از پشت جلوی چشماشو گرفت
+ حدس بزن چی برات دارم
- هوووسووک
سو وون دستای هوسوکو کنار زد و برگشت طرفش
- عه بالاخره بیدار شدی ؟
+ نه پس با چشمای باز خوابیدم
سو وون زد زیر خنده جیهوپ پلاستیک از پشت سرش اورد و جلوی سو وون گرفت ...
- این چیه ؟
+ خب مگه فلجی ؟ بازش کن !
سو وون با کنجکاوی تمام در پلاستیک سیاع و باز کرد یهو جیغ زد ...
- صدفففففف و گوش ماهیییی
جیهوپ گوشاشو مالید
+ یا اروم تر گوشااام
سو وون انقد ذوق کرده بود که بی ملاحضه جیهوپو بغل کرد
- مرسییی اوپا
+ عوومم میدونی چن دقته اوپا صدام نکردی ؟!
سو وون از تو بغل جیهوپ در اومد
- هوم بحث کافیه میخایم بریم جنگل
بعد داد زد
-میشه همه تون یه لحظه بیاین اینجا ؟
چند دقیقه بعد همه دور سو وون جمع شدن
- خب به پیشنهاد مونا موقعی که داشتیم از توی جنگل میومدیم من چند تا پرچم زدم روی زمین و پنهان کردم ... حالا طبق گروهبندی سه نفر سه نفر میریم پیداشون کنیم !
جین ادامه داد : هر کی پرچمای بیشتری رو پیدا کرد سوپ بیشتری گیرش میاد !
همه زدن زیر خنده جیهوپ داد زد
+ منو جیمینو سو وون با هممم !
سو وون تو سری به خودش زد هوسوک هنوز فکر میکرد سو وون روی جیمین کراش داره ...
هوسوک چشمکی زد و دم گوش سو وون گفت
+ خوشحال نیستی ؟!
سو وون با حرص گفت
- چرااا اتفاقا خیلی !
گروه ها تقسیم شدم و همه راه افتادن تو جنگل سو وون داشت پشت سر جیمین راه میرفت که یهو پای جیهوپ جلوش قرار گرفت و پشت پا شد نزدیک بود با مغز بیاد زمین که جیمین تو هوا گرفتش صورتاشون به حدی نزدیک هم بود که سو وون حس کرد الان گونه هاش مثل گوه اتشفشان از خجالت فوران میکنه!
سریع تشکری کرد و خودشو جمع و جور کرد جیمین جلوتر حرکت کرد ... جیهوپ لبخندی زد
+ زدم به هدف !
سو وون تو یه حرکت محکم با ارنجش کوبید توی پلهوی جیهوپ
+ عااای چرا میزنی ؟
- پسره ی خل این چه کاری بود کردی ؟!
+ هیچی دارم یه کراشو به حقیقت تبدیل میکنم !
سو وون روی نک پاش وایساد و گوش جیهوپو پر داد
- کتک میخای ؟
هوسوک قیافه مظلوم به خودش گرفت
+ میخای مث بچگیام بزنیم ؟!
سو وون ابروهاشو تو هم گره داد
- دیگه زورم بهت نمیرسه مردی شدی سه برابر من !
جیهوپ لبخندی زد که باعث شد چشماش جمع بشه ... قند تو دل سو وون اب شد هیچ چیز نمیتونست جای اون لبخند براش پر کنه !
قلب سو وون یه لحظه ایستاد میخاست چیزی بگه ...!
اروم بازوی جیهوپو گرفت که باعث شد وایسه
- جیهوپ ...!
+ جانم ؟
- م..من دوست دارم !
۷۸.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.