عشق یا قتل ادامه پارت دوم
پ ۲،ق ۳ : به پاهام نگاه میکردم خواستگار : نوه تون خیلی زیباست. ک چی الکی از من میگه هیچی نگی هم همه چی معلومه من و باش حتی نمیدونم اسمشون چیه بردارش: خوب اگه مشکلی نیست بفرستیمشون حرف بزنن ترس بدنمو گرفت و قلبم تند تند میزد آروم دم گوش جین هو زمزمه کردم ا/ت : جینهو من میترسم جینهو : آروم باش چیزی نیست فقط برو حرف بزن همه سرشون رو به نشانه تایید تکون دادن اون خواستگاره بلند شد منم دنبالش رفتم رفتیم ت اتاق در و بست یهو بدنم لرزید دستمو گرفت برد رو تخت بغل خودش نشوند و دستامو میون دستاش گرف من به پاهام نگاه میکردم ولی اون زل زده بود بهم - نیازی نیست خجالت بکشی من قراره خوشبختت کنم ما قراره ازدواج کنیم نگاش کردم نیشخندی زد الان فقط تنها سوالی که میتونستم پرسم این بود
+ من...حتی اسمت رو هم نمیدونم
- اشکالی نداره من جئون جونگ کوکم باور کن زندگی قشنگی باهم میسازیم
نیشخندی زد که معنای قشنگی نداشت برام
+ بقیه چی؟
- خوب اونی که همیشه لبخند داره اون جیهوپ هست که گاهی هم میگم هوپی و اون یکی که اصلن لبخندی نداشت و جدی بود اون یونگی
+ اومم باشه
- تو هر شَرتی بزاری قبول میکنم بگو
+ من از این خراب شده نجات پیدا کنم مدیونت میشم
- مهم نیس دیگه بقیه عمرت کنار من خواهی بود
+ امیدوارم
- چرا
+ مهم نیس ولش کن
- باشه خوب بر گردیم؟
+ آره
پ ۲ ق ۴ : بلند شدیم هنوز کلی سوال داشتم اون منو چیکار میخواست؟ من که کسی نیستم چیزی نیستم اه ولش کن رفتیم پیش بقیه و سر جامون نشستیم
بابا : خوب چیشد
+ قبوله
خوب معلوم بود نمیتونستم قبول نکنم
آقای مین : به همه تبریک میگم
طرف جانگ کوک نگاه کردم تو چشمام زل زد حالا دوتا داشتیم ت چشمای هم نگاه میکردیم یه انگور گذاشت تو دهنش و یه بوس طرفم گرفت ( میتونید تصور کنید؟ 😐)
یونگی : خوب اگه راضی هستین حلقه بندازن
همه سرشون رو تکون دادن
کنار هم وایستادیم دست چپمو گرفت وقتی جونگ کوک حلقه رو انداخت یاد اون موقع افتادم / حلقه رو انداخت - تو دست تو قشنگ تره + دیوونه - خودت چی پس + من روانی تو دیوونه خوبه؟ - آره پریدم بغلش / یکم اشک از گوشه چشمام بیرون ریخت ولی سریع پاکش کردم یه دستشو گذاشت رو صورتم و یه بوس کوتاه رو لبام گذاشت من که هیچ حسی ازش نمیبینم انگار داره فیلم بازی میکنه ولی بقیه چرا هیچی نمیگن!؟ جدا شد و همه دست زدن
+ من...حتی اسمت رو هم نمیدونم
- اشکالی نداره من جئون جونگ کوکم باور کن زندگی قشنگی باهم میسازیم
نیشخندی زد که معنای قشنگی نداشت برام
+ بقیه چی؟
- خوب اونی که همیشه لبخند داره اون جیهوپ هست که گاهی هم میگم هوپی و اون یکی که اصلن لبخندی نداشت و جدی بود اون یونگی
+ اومم باشه
- تو هر شَرتی بزاری قبول میکنم بگو
+ من از این خراب شده نجات پیدا کنم مدیونت میشم
- مهم نیس دیگه بقیه عمرت کنار من خواهی بود
+ امیدوارم
- چرا
+ مهم نیس ولش کن
- باشه خوب بر گردیم؟
+ آره
پ ۲ ق ۴ : بلند شدیم هنوز کلی سوال داشتم اون منو چیکار میخواست؟ من که کسی نیستم چیزی نیستم اه ولش کن رفتیم پیش بقیه و سر جامون نشستیم
بابا : خوب چیشد
+ قبوله
خوب معلوم بود نمیتونستم قبول نکنم
آقای مین : به همه تبریک میگم
طرف جانگ کوک نگاه کردم تو چشمام زل زد حالا دوتا داشتیم ت چشمای هم نگاه میکردیم یه انگور گذاشت تو دهنش و یه بوس طرفم گرفت ( میتونید تصور کنید؟ 😐)
یونگی : خوب اگه راضی هستین حلقه بندازن
همه سرشون رو تکون دادن
کنار هم وایستادیم دست چپمو گرفت وقتی جونگ کوک حلقه رو انداخت یاد اون موقع افتادم / حلقه رو انداخت - تو دست تو قشنگ تره + دیوونه - خودت چی پس + من روانی تو دیوونه خوبه؟ - آره پریدم بغلش / یکم اشک از گوشه چشمام بیرون ریخت ولی سریع پاکش کردم یه دستشو گذاشت رو صورتم و یه بوس کوتاه رو لبام گذاشت من که هیچ حسی ازش نمیبینم انگار داره فیلم بازی میکنه ولی بقیه چرا هیچی نمیگن!؟ جدا شد و همه دست زدن
۲۷.۵k
۲۰ خرداد ۱۴۰۰