فیک کوکی پارت۱۰
پارت ۱۰
تهیونگ :ته
کوکی:اوه ببخشید😅
بیو ا/ت:
تعجب کردم خیلی عجیب بود نمیتونستم تو اون لحضه حرف بزنم بعد۱۰ثانیه نگاه کردن بهم کوکی و حل دادم رو تخت و دویدیم و رفتم در اتاقم بستم ب دیوار بیرون اتاق تکیه دادم و دستمو گذاشتم روی لبم تپش قلب گرفتم انگار یکی قلبموداره همینطوری فشار میده سریع رفتم ی لیوان آب خوردم و رفتم تو اتاقم
بعد ۳۰مین:
بیو ا/ت:
روی تختم بودم داشتم با گوشیم ور می رفتم ک صدای رد پا شنیدم و فک کردم کوکی و چون بعد اون اتفاق ازش خجالت ميكشيدم ك ،..
ته: تق تق
بیو ته:
در زدم دیدم درو باز نمیکنه اومدم دستگیره درو گرفتم تا آوردمش پایین انگار یکی از پشت دستگیره درو نگه داشته و هی سعی کردم باز کنم و فک کردم قفله و ب ات گفتم
ته:ات دیونه شدی درو چرا قفل کردی؟
ته:هااااا
بیو ات:
دیدم صدای ته و درو باز کردم با شدت …
ات:ایگو🫢(اونایی ک معنی ایگو رو نمیدونن ب کره ای اون معنی ای که من میدونم یعنی وایی خدا ،خدایا)
بیو کوک:
خب ديدم ته داره سعي ميكنه ك در اتاق ات رو باز كنه ديد باز نميشه رفت كليد زاپاسي و بياره منم تا رفتم دستگيره درو بيارم پايين ديدم در ب داخل باز شد و افتادم روي ات
ات:يااااااا😨
بيو كوك:
يهو ديدم دارم ميوفتمو كمر ات روو گرفتم و بغلش كردم و از پشت افتادم زمين ك ..
بيو ات:
كلمو اوردم بالا موهام دادم بالا چون جلو صورتم بود و..
ات:ته مگه نديدي دارم درو…..
ات:يا خدا تو از كجا اومدي
بيو كوك ٢٠ثانيع قبل:
موهاشو داد بالا نور لامپ روي صورتش بود فقط داشتم با ي لبخند مليح نگاش ميكردم چون خيلي صورت كوچيكه نازي داشت ك
ات:مگه الان ته نبود
كوكي:اره(هنو محو ات)
ات:بازم ببخشيد(هنو روشه)
كوكي:اره(محو ات)
ات :چي اره
كوكي:اره
ات:افتادي مغزت تكون خورد؟😂
بيو كوكي:
بد اين حرف ات يهو ب خودم اومد و نشستم (از حالت دراز كشيده نشست )دستمو گذاشتم پشت گردنم چون خورد م زمين درد ميگرفتم ك
ات:حالت خوبه؟ گردنت اسيب ديد؟ بزار ببينم
بيو ات:
رفتم روبروش (نشسته بود )داشتم گردنشو نگاه ميكردم ك فهميدم يكطوري منو نگاه ميكنه با تعجب و قيافه كيوتو انگار جن ديد ك
بعدش دستشو گذاشت دور كمرمى گذاشت منو روي پاش دستشو دور بارون گذاشته بود منو مث عروسك بغل كرد ك
كوك:بزور جلومو گرفتم
ات:ها؟
بيو كوك:
موهاشو از جلو صورتش دادم كنار گردنشو گرفتم يكم بالا اوردم ك لبم ب لبش برسه فقط اندازه ي سوزن فاصله داشت لبامون ك..
ته:كليده اوردم در باز…
ته:هيچي نديدم☺️
بيو ته:
درو بستم و ب پشت در تكيه دادم دستمو مشت كردم و عصبي شدم..
(يك توضيح كوچيك):
ته بعد اينكه ات براي ازمون با اون چند نفر دعوا كرد عاشقش شد
ممنون ك حمايت ميكنين🎀🪄❤️
لايك يادتون نره
تهیونگ :ته
کوکی:اوه ببخشید😅
بیو ا/ت:
تعجب کردم خیلی عجیب بود نمیتونستم تو اون لحضه حرف بزنم بعد۱۰ثانیه نگاه کردن بهم کوکی و حل دادم رو تخت و دویدیم و رفتم در اتاقم بستم ب دیوار بیرون اتاق تکیه دادم و دستمو گذاشتم روی لبم تپش قلب گرفتم انگار یکی قلبموداره همینطوری فشار میده سریع رفتم ی لیوان آب خوردم و رفتم تو اتاقم
بعد ۳۰مین:
بیو ا/ت:
روی تختم بودم داشتم با گوشیم ور می رفتم ک صدای رد پا شنیدم و فک کردم کوکی و چون بعد اون اتفاق ازش خجالت ميكشيدم ك ،..
ته: تق تق
بیو ته:
در زدم دیدم درو باز نمیکنه اومدم دستگیره درو گرفتم تا آوردمش پایین انگار یکی از پشت دستگیره درو نگه داشته و هی سعی کردم باز کنم و فک کردم قفله و ب ات گفتم
ته:ات دیونه شدی درو چرا قفل کردی؟
ته:هااااا
بیو ات:
دیدم صدای ته و درو باز کردم با شدت …
ات:ایگو🫢(اونایی ک معنی ایگو رو نمیدونن ب کره ای اون معنی ای که من میدونم یعنی وایی خدا ،خدایا)
بیو کوک:
خب ديدم ته داره سعي ميكنه ك در اتاق ات رو باز كنه ديد باز نميشه رفت كليد زاپاسي و بياره منم تا رفتم دستگيره درو بيارم پايين ديدم در ب داخل باز شد و افتادم روي ات
ات:يااااااا😨
بيو كوك:
يهو ديدم دارم ميوفتمو كمر ات روو گرفتم و بغلش كردم و از پشت افتادم زمين ك ..
بيو ات:
كلمو اوردم بالا موهام دادم بالا چون جلو صورتم بود و..
ات:ته مگه نديدي دارم درو…..
ات:يا خدا تو از كجا اومدي
بيو كوك ٢٠ثانيع قبل:
موهاشو داد بالا نور لامپ روي صورتش بود فقط داشتم با ي لبخند مليح نگاش ميكردم چون خيلي صورت كوچيكه نازي داشت ك
ات:مگه الان ته نبود
كوكي:اره(هنو محو ات)
ات:بازم ببخشيد(هنو روشه)
كوكي:اره(محو ات)
ات :چي اره
كوكي:اره
ات:افتادي مغزت تكون خورد؟😂
بيو كوكي:
بد اين حرف ات يهو ب خودم اومد و نشستم (از حالت دراز كشيده نشست )دستمو گذاشتم پشت گردنم چون خورد م زمين درد ميگرفتم ك
ات:حالت خوبه؟ گردنت اسيب ديد؟ بزار ببينم
بيو ات:
رفتم روبروش (نشسته بود )داشتم گردنشو نگاه ميكردم ك فهميدم يكطوري منو نگاه ميكنه با تعجب و قيافه كيوتو انگار جن ديد ك
بعدش دستشو گذاشت دور كمرمى گذاشت منو روي پاش دستشو دور بارون گذاشته بود منو مث عروسك بغل كرد ك
كوك:بزور جلومو گرفتم
ات:ها؟
بيو كوك:
موهاشو از جلو صورتش دادم كنار گردنشو گرفتم يكم بالا اوردم ك لبم ب لبش برسه فقط اندازه ي سوزن فاصله داشت لبامون ك..
ته:كليده اوردم در باز…
ته:هيچي نديدم☺️
بيو ته:
درو بستم و ب پشت در تكيه دادم دستمو مشت كردم و عصبي شدم..
(يك توضيح كوچيك):
ته بعد اينكه ات براي ازمون با اون چند نفر دعوا كرد عاشقش شد
ممنون ك حمايت ميكنين🎀🪄❤️
لايك يادتون نره
۴.۵k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.