فیک جیمین مافیا من
پارت:7
دویدم که برم بیرون که خوردم به ی چیزی
سرم رو که بلند کردم
چی اون اینجا چی میخواد خواستم از کنارش رد شم که دستمو گرفت و گفت:
+بلد نیستی سلام
-س سلام
دستمو بیشتر فشار داد خودشو نزدیکم کرد و گفت:
+بیبی گرل من چطوره
-م من بیبی گرل کسی نیستم
+چرا کلنت داری نکنه ازم میترسی
-چرا باید ازت بترسم
خواست حرفی بزنه که
×پسرم تو اومدی خوش اومدی چرا بی خبر
+سلام اجوما اره دیگه گفتم برگردم به کارا برسم یهویی شد
×خوش اومدی حتما خسته ای برو لباسات رو عوض کن تا منم برات ی چیزی درست کنم
+باشه
ویو ات
بعد از اینکه رفت داخل اتاقش منم سریع رفتم تو اتاقم
چرا اومده اخه برگرد همون قبرستونی ک توی این مدت بودی (بی تر ادب درست حرف بزن)
-اوفففف بهتره یکمی بخابم
وقتی بیدار شدم نگاهی به ساعت انداختم
-واتتت ساعت هشتههه چقدر خوابیدم از اتاق رفتم بیرون توی اشپرخونه
-اجوما خوبی
×بیدار شدی دختر
-اوهوم ارباب کجاست
×جیمین توی اتاقشه
-اگ کاری نداری میشه بریم توی حیاط لطفاااا
×وایسا الان کارم تمام میشه
-بیا دیگه اجومااااا
×باشه بیا بریم
با اجوما رفتیم بیرون و روی تابی که توی حیاط بود نشستیم
×دوسش داری
-کی رو
×جیمین
-معلومه که ن کی عاشق همچین ادمی میشه
×شما همو دوست دارین ولی به عشق نرسیده
+من که هیچ علاقه ای به اقای مغرور ندارم
که یهو....
#فیک #جیمین #ارمی
دویدم که برم بیرون که خوردم به ی چیزی
سرم رو که بلند کردم
چی اون اینجا چی میخواد خواستم از کنارش رد شم که دستمو گرفت و گفت:
+بلد نیستی سلام
-س سلام
دستمو بیشتر فشار داد خودشو نزدیکم کرد و گفت:
+بیبی گرل من چطوره
-م من بیبی گرل کسی نیستم
+چرا کلنت داری نکنه ازم میترسی
-چرا باید ازت بترسم
خواست حرفی بزنه که
×پسرم تو اومدی خوش اومدی چرا بی خبر
+سلام اجوما اره دیگه گفتم برگردم به کارا برسم یهویی شد
×خوش اومدی حتما خسته ای برو لباسات رو عوض کن تا منم برات ی چیزی درست کنم
+باشه
ویو ات
بعد از اینکه رفت داخل اتاقش منم سریع رفتم تو اتاقم
چرا اومده اخه برگرد همون قبرستونی ک توی این مدت بودی (بی تر ادب درست حرف بزن)
-اوفففف بهتره یکمی بخابم
وقتی بیدار شدم نگاهی به ساعت انداختم
-واتتت ساعت هشتههه چقدر خوابیدم از اتاق رفتم بیرون توی اشپرخونه
-اجوما خوبی
×بیدار شدی دختر
-اوهوم ارباب کجاست
×جیمین توی اتاقشه
-اگ کاری نداری میشه بریم توی حیاط لطفاااا
×وایسا الان کارم تمام میشه
-بیا دیگه اجومااااا
×باشه بیا بریم
با اجوما رفتیم بیرون و روی تابی که توی حیاط بود نشستیم
×دوسش داری
-کی رو
×جیمین
-معلومه که ن کی عاشق همچین ادمی میشه
×شما همو دوست دارین ولی به عشق نرسیده
+من که هیچ علاقه ای به اقای مغرور ندارم
که یهو....
#فیک #جیمین #ارمی
۴۵.۲k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.