استان درون و بیرون (پارت ³³)
استان درون و بیرون (پارت ³³)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
یه صدای نازکی شنیدم:(مراقب باج) چائو بود، بالای سقف بود و داشت منو کنترل میکرد تو هوا معلق بودم، همه تعجب کرده بودن، آروم آروم به زمین نزدیک شدم و افتادم همه دورم جمع شدن و گفتن:(چیشد؟ حالت خوبه؟!) گفتم:(آ... آر... آره) خودم هم تعجب کرده بودم. نزدیک به شب بود، خوابم نمیبرد، میخواستم با چائو حرف بزنم، ولی نمیدونم چجوری، همون موقع چائو ظاهر شد، گفت:(منو میخواستی؟) گفتم:(دوست داری اسمت چی باشه؟) گفت:(چامس) بهش میخورد. گفتم:(باشه) قبل اینکه لکه دستم زیاد شه رفت تو دستم، کم کم خوابم برد.
ادامه دارد......
#کمیک#رمان#داستان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
یه صدای نازکی شنیدم:(مراقب باج) چائو بود، بالای سقف بود و داشت منو کنترل میکرد تو هوا معلق بودم، همه تعجب کرده بودن، آروم آروم به زمین نزدیک شدم و افتادم همه دورم جمع شدن و گفتن:(چیشد؟ حالت خوبه؟!) گفتم:(آ... آر... آره) خودم هم تعجب کرده بودم. نزدیک به شب بود، خوابم نمیبرد، میخواستم با چائو حرف بزنم، ولی نمیدونم چجوری، همون موقع چائو ظاهر شد، گفت:(منو میخواستی؟) گفتم:(دوست داری اسمت چی باشه؟) گفت:(چامس) بهش میخورد. گفتم:(باشه) قبل اینکه لکه دستم زیاد شه رفت تو دستم، کم کم خوابم برد.
ادامه دارد......
#کمیک#رمان#داستان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۱.۸k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.