{ ددی مافیایی من }
{ ددی مافیایی من }
{ فصل 2 }
پارت : 29
یونجون ویو :
نمیدونم چرا دوست ندارم مرده دیگه ایی بهش دست بزنه
شاید واقعا عاشقش شده باشم
بزار برم پیشه بومگیو ببینم اون چی میگه
میخواستم برم که یادم افتاد بارام داخله اون اتاقه چندشه
رفتم داخله اتاق که دیدم روی زمین دراز کشیده و خوابیده
چشمم به صورتش خورد که دیدم جای دستم هنوز روی صورتشه
داخله دلم لعنتی به خودم فرستادم و براید بغلش کردم و بردمش داخله اتاقه خودم
، روی تخت خوابوندمش
که بازم چشمم به جای دستم روی صورتش خورد
هر بار که چشمم به اشکای خشک شدش میفته خودمو لعنت میکنم ( ااا زشته پسرم ولی تو مطمئنن عاشقش شدی 🗿)
بوسه ای روی گونش زدم و اومدم بیرون و
( ادمین : خب خلاصه بگم که
یونجون سوار ماشینش شد و سمته خونه بومگیو حرکت کرد و الان رسید به خونش )
بومگیو : سلام هیونگ.
یونجون : سلام
بومگیو : چرا دیگه نمیومدی سر بهم نمیزدی ؟
یونجون : سرم شلوغ بود
بومگیو : باشه بیا داخل
یونجون : باش
{ فصل 2 }
پارت : 29
یونجون ویو :
نمیدونم چرا دوست ندارم مرده دیگه ایی بهش دست بزنه
شاید واقعا عاشقش شده باشم
بزار برم پیشه بومگیو ببینم اون چی میگه
میخواستم برم که یادم افتاد بارام داخله اون اتاقه چندشه
رفتم داخله اتاق که دیدم روی زمین دراز کشیده و خوابیده
چشمم به صورتش خورد که دیدم جای دستم هنوز روی صورتشه
داخله دلم لعنتی به خودم فرستادم و براید بغلش کردم و بردمش داخله اتاقه خودم
، روی تخت خوابوندمش
که بازم چشمم به جای دستم روی صورتش خورد
هر بار که چشمم به اشکای خشک شدش میفته خودمو لعنت میکنم ( ااا زشته پسرم ولی تو مطمئنن عاشقش شدی 🗿)
بوسه ای روی گونش زدم و اومدم بیرون و
( ادمین : خب خلاصه بگم که
یونجون سوار ماشینش شد و سمته خونه بومگیو حرکت کرد و الان رسید به خونش )
بومگیو : سلام هیونگ.
یونجون : سلام
بومگیو : چرا دیگه نمیومدی سر بهم نمیزدی ؟
یونجون : سرم شلوغ بود
بومگیو : باشه بیا داخل
یونجون : باش
۸.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.