فیک«دختر کوچولوی من » part 31
ته: حرفای خودمو به خودم میزنی؟
ات: اره
ته: ات ببین منم دوست دارم وقتی دارم کارای خطرناک میکنم پیشم باشیو کمکم کنی اما اسمش روشه کارای خطرناک نمیتونم اجازه بدم سر هیچ و پوچ اتفاقی برات بیوفته
ات: اما الان داری بهم میگم که من اجازه بدم برای تو سر هیچ و پوچ اتفاقی بیوفته
ته: متاسفم..(میشینه و دستشو میزاره رو سرش)
ات: من پیشت میمونم
ته: نه
ات: یا باید بهم قول بدی سالم میمونی یا باید پیشت بمونم
ته: نمیتونم
ات: من الان تیراندازی بلدم حداقل بزار از دور حواسم بهت باشه
ته: خیلی خب اما نزدیکم نباید باشی
ات: باشه
ته: ته جونو میزارم پیش تو
ات: خودت چی؟
ته: ته جون زیاد تیراندازیش خوب نیست اما از نزدیک خوب میزنه برای همین میزارمش پیش تو که اگه کسی اومد سمت شما مراقبت باشه خودمم با بادیگارد و افرادم میرم
ات: خیلی خب باشه
ته: تا قبل پرواز هیچ کاری ندارم دوست داری چه کار هایی رو باهم انجام بدیم؟
ات: شنا کردن،عکس گرفتن،فیلم دیدن خب یه چنتاعم تو بگو
ته: خب دوست داشتم باهم بریم برج نامسان پیش هم بخوابیم و باهم اشپزی کنیم
ات: اما اینارو انجام دادیم
ته: درسته قبلا انجام دادیم پس الان میخوام ببینم تو چی دوست داری و همونارو انجام بدیم
ات: خب اول کدومو انجام بدیم؟
ته: شنا کردن چطوره ؟
ات: پرواز ساعت چنده؟
ته: فکر کنم ۵ صبح باشه
ات: شنا کردن تو شب قشنگ تره چطوره اونو اخر از همه انجام بدیم؟
ته: شب خیلی سرده
ات: خب مگه استخر قابلیت گرم شدن نداره؟
ته: اره داره پس مطمعنی میخوای اخر از همه انجامش بدی؟
ات: اره
ته: خب پس بیا اول فیلم ببینیم
ات: چه فیلمی؟
ته: ترسناک باشه که بترسی وسطش بیای تو بغلم یا رمانتیک باشه که وسطش از خجالت بیای تو بغلم ؟(کلا تو فکر اینه که بری بغلش😂)
ات: میخوای همینجوری بیام تو بغلت؟
ته: چرا که نه
ات: اره
ته: ات ببین منم دوست دارم وقتی دارم کارای خطرناک میکنم پیشم باشیو کمکم کنی اما اسمش روشه کارای خطرناک نمیتونم اجازه بدم سر هیچ و پوچ اتفاقی برات بیوفته
ات: اما الان داری بهم میگم که من اجازه بدم برای تو سر هیچ و پوچ اتفاقی بیوفته
ته: متاسفم..(میشینه و دستشو میزاره رو سرش)
ات: من پیشت میمونم
ته: نه
ات: یا باید بهم قول بدی سالم میمونی یا باید پیشت بمونم
ته: نمیتونم
ات: من الان تیراندازی بلدم حداقل بزار از دور حواسم بهت باشه
ته: خیلی خب اما نزدیکم نباید باشی
ات: باشه
ته: ته جونو میزارم پیش تو
ات: خودت چی؟
ته: ته جون زیاد تیراندازیش خوب نیست اما از نزدیک خوب میزنه برای همین میزارمش پیش تو که اگه کسی اومد سمت شما مراقبت باشه خودمم با بادیگارد و افرادم میرم
ات: خیلی خب باشه
ته: تا قبل پرواز هیچ کاری ندارم دوست داری چه کار هایی رو باهم انجام بدیم؟
ات: شنا کردن،عکس گرفتن،فیلم دیدن خب یه چنتاعم تو بگو
ته: خب دوست داشتم باهم بریم برج نامسان پیش هم بخوابیم و باهم اشپزی کنیم
ات: اما اینارو انجام دادیم
ته: درسته قبلا انجام دادیم پس الان میخوام ببینم تو چی دوست داری و همونارو انجام بدیم
ات: خب اول کدومو انجام بدیم؟
ته: شنا کردن چطوره ؟
ات: پرواز ساعت چنده؟
ته: فکر کنم ۵ صبح باشه
ات: شنا کردن تو شب قشنگ تره چطوره اونو اخر از همه انجام بدیم؟
ته: شب خیلی سرده
ات: خب مگه استخر قابلیت گرم شدن نداره؟
ته: اره داره پس مطمعنی میخوای اخر از همه انجامش بدی؟
ات: اره
ته: خب پس بیا اول فیلم ببینیم
ات: چه فیلمی؟
ته: ترسناک باشه که بترسی وسطش بیای تو بغلم یا رمانتیک باشه که وسطش از خجالت بیای تو بغلم ؟(کلا تو فکر اینه که بری بغلش😂)
ات: میخوای همینجوری بیام تو بغلت؟
ته: چرا که نه
۲۰.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.