سرنوشت من (پارت ۱ )
ا/ت ویو
سلام من کیم ا/ت هستم ۲۰ سالمه . مادرم فوت کرده و با پدرم و برادرم زندگی می کنم ، ما وضع مالی خوبی نداریم و پدرم همیشه هم قمار میکنه و......
(صبح از زبان ا/ت)
با تابش نور خورشید به صورتم از خواب پاشدم دیدم ساعت ۱۰:۰۰ هست .
لباس هام رو عوض کردم .
از اتاق رفتم بیرون و رفتم پایین طبق معمول بابام نبود اما هیون دو (برادرش) بود.
هیون دو: اوووو شاهزاده خانم از خواب بیدار شد .
(علامت ا/ت+)
+هویییی از حالا شروع نکن
هیون دو : باشه حالا بیا صبحونه بخور راستی
بابا گفت امروز اگه برنده بشه یه پول بزرگ گیرمون میاد .
+باشه الان میام بخورم
داشتم میومدم سمت میز که صبحانه بخورم که یهو
در باز شد و بابام اومد تو
سریع رفتم سمتش و بغلش کردم
(علامت پدر ا/ت/)
/دخترم بیدار شدی!
+اهومممم ..... حالا چیشد برنده شدی ؟
/راجب همین می خواستم باهات صحبت کنم .
+چیزی شده ؟
/ببین ا/ت من تورو باختم
هین دو و+چییییییی
/الان میان دنبالت اگه نری می کشنمون
+ولی آخه.........😶
/ولی نداره دخترم مجبوری
دینگ دینگ (حالا فکر کنید زنگ دره )
/دخترم اومدن برو درو باز کن
+الان درو باز میکنم
رفتم درو باز کردم چند تا مرد با یه ماشین بودن و یه مرد جوون هم باهاشون بود
کوک ویو
من جونگکوک هستم بهم میگن کوک
من رئیس مافیا هستم امروز یه مردی توی قمار خونه بود وقتی باهاش قمار کردم اون باخت اون دخترشو بهم باخت می تونم دختره رو خدمتکاری چیزی کنیم
(علامت کوک _ )
_خب خب دیگه باید بریم
ورفت تو ماشین
/برو دیه باید بری
+بابا واقعا راه دیگه ای نبود ؟
/ نه ا/ت
_بدو دیگه
+الان میام
خب ا/ت و کوک رفت و نشستن تو ماشین
توی ماشین
_خب تو چند سالته و اسمت چیه ؟
+م..ممن ا/ت هستم و ۲۰ سالمه
+تو اسمت چیه و چند سالته؟
_من جونگکوکم ،کوک صدام میکنند و ۲۶ سالمه .......اممممم من رئیس مافیام
+ما...ماااافیاااااا
_اره
_خب دیگه رسیدیم عمارت پیاده شو
+باشه
از ماشین پیاده شدم نگهبانا که دم در بودن درو باز کردن داخل عمارت خیلی زیبا بود با تم مشکی طوسی بود یه تم دارک
...
برای پارت اول کافیه
چون اولین پارته شرط نمی زارم
👑😈
سلام من کیم ا/ت هستم ۲۰ سالمه . مادرم فوت کرده و با پدرم و برادرم زندگی می کنم ، ما وضع مالی خوبی نداریم و پدرم همیشه هم قمار میکنه و......
(صبح از زبان ا/ت)
با تابش نور خورشید به صورتم از خواب پاشدم دیدم ساعت ۱۰:۰۰ هست .
لباس هام رو عوض کردم .
از اتاق رفتم بیرون و رفتم پایین طبق معمول بابام نبود اما هیون دو (برادرش) بود.
هیون دو: اوووو شاهزاده خانم از خواب بیدار شد .
(علامت ا/ت+)
+هویییی از حالا شروع نکن
هیون دو : باشه حالا بیا صبحونه بخور راستی
بابا گفت امروز اگه برنده بشه یه پول بزرگ گیرمون میاد .
+باشه الان میام بخورم
داشتم میومدم سمت میز که صبحانه بخورم که یهو
در باز شد و بابام اومد تو
سریع رفتم سمتش و بغلش کردم
(علامت پدر ا/ت/)
/دخترم بیدار شدی!
+اهومممم ..... حالا چیشد برنده شدی ؟
/راجب همین می خواستم باهات صحبت کنم .
+چیزی شده ؟
/ببین ا/ت من تورو باختم
هین دو و+چییییییی
/الان میان دنبالت اگه نری می کشنمون
+ولی آخه.........😶
/ولی نداره دخترم مجبوری
دینگ دینگ (حالا فکر کنید زنگ دره )
/دخترم اومدن برو درو باز کن
+الان درو باز میکنم
رفتم درو باز کردم چند تا مرد با یه ماشین بودن و یه مرد جوون هم باهاشون بود
کوک ویو
من جونگکوک هستم بهم میگن کوک
من رئیس مافیا هستم امروز یه مردی توی قمار خونه بود وقتی باهاش قمار کردم اون باخت اون دخترشو بهم باخت می تونم دختره رو خدمتکاری چیزی کنیم
(علامت کوک _ )
_خب خب دیگه باید بریم
ورفت تو ماشین
/برو دیه باید بری
+بابا واقعا راه دیگه ای نبود ؟
/ نه ا/ت
_بدو دیگه
+الان میام
خب ا/ت و کوک رفت و نشستن تو ماشین
توی ماشین
_خب تو چند سالته و اسمت چیه ؟
+م..ممن ا/ت هستم و ۲۰ سالمه
+تو اسمت چیه و چند سالته؟
_من جونگکوکم ،کوک صدام میکنند و ۲۶ سالمه .......اممممم من رئیس مافیام
+ما...ماااافیاااااا
_اره
_خب دیگه رسیدیم عمارت پیاده شو
+باشه
از ماشین پیاده شدم نگهبانا که دم در بودن درو باز کردن داخل عمارت خیلی زیبا بود با تم مشکی طوسی بود یه تم دارک
...
برای پارت اول کافیه
چون اولین پارته شرط نمی زارم
👑😈
۲۰.۶k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.