فیک روباه سیاه
فیک روباه سیاه
P19
.
.
چشامو باز کردم که دیدم صبح و از اونجایی که یادمه عملو شب انجام دادیم رفتم داخل دستشویی از آینه دیدیم که کلا صورت و سرم باند پیچی چشامو بستم و شروع کردم به در آوردن باند
.
وقتی درآورد از آینه به خودم نگا کردم خیلی خوشگل شده بودم البته خوشگل بودم لبام نارنجی و قرمز باهم قاطی بود و پفکی صورتم دوبرابر قبل سفید شده بود چشام درشت تر شده بود و..
رفتم حموم اومدم موهامو و بدنمو خشک کردم بعد لباس های لش سیاهم پوشیدم و ماسک سیاهم گزاشتم رفتم بیرون که چانسا و سوبین دیدم که به طرف من اومدن و تعظیم کردم
سوبین:سونبه چقدر خوشگل شدی
چانسا:ارباب اگه شما پسر بودین حتما باشما ازدواج میکردم
ا.ت:به حرفاشون خندیدم و گفتم سوبین میخوام برام پرواز فرانسه به مدت ۴ سال بگیری
سوبین:۴ سال برا چی
ا.ت:ماموریت دارم باید برم
سوبین:چشم
چانسا:ارباب شما برین من چیکار کنم
ا.ت:میخوام بری و از دور مراقب باند کوک باشی
چانسا:هان؟
ا.ت:خوشم نمیاد حرفمو دوبار تکرار کنم
چانسا:بله حتما
ا.ت:خوبه
بعد رفتم سوار ماشین سیز تلخ پرنگم شدن به راننده گفتم خودم میخوام برم و این ماشین ماشین ماین شخصی من بود
برای آخرین بار خواستم برم یکم بگردم شاید ۴ سال بعد هم بر نگشتم
من وقتی برای کوک به عنوان جاسوس کار میکردم بهش حسایی پیدا کردم اما وقتی میدیدم با کسای دیگه ای حسامو پنهون کردم و برای هرفم تلاش کردم
_______________
بچها ۴ پارت گذاشتم چون دو روز نزاشتم کیف کنین
P19
.
.
چشامو باز کردم که دیدم صبح و از اونجایی که یادمه عملو شب انجام دادیم رفتم داخل دستشویی از آینه دیدیم که کلا صورت و سرم باند پیچی چشامو بستم و شروع کردم به در آوردن باند
.
وقتی درآورد از آینه به خودم نگا کردم خیلی خوشگل شده بودم البته خوشگل بودم لبام نارنجی و قرمز باهم قاطی بود و پفکی صورتم دوبرابر قبل سفید شده بود چشام درشت تر شده بود و..
رفتم حموم اومدم موهامو و بدنمو خشک کردم بعد لباس های لش سیاهم پوشیدم و ماسک سیاهم گزاشتم رفتم بیرون که چانسا و سوبین دیدم که به طرف من اومدن و تعظیم کردم
سوبین:سونبه چقدر خوشگل شدی
چانسا:ارباب اگه شما پسر بودین حتما باشما ازدواج میکردم
ا.ت:به حرفاشون خندیدم و گفتم سوبین میخوام برام پرواز فرانسه به مدت ۴ سال بگیری
سوبین:۴ سال برا چی
ا.ت:ماموریت دارم باید برم
سوبین:چشم
چانسا:ارباب شما برین من چیکار کنم
ا.ت:میخوام بری و از دور مراقب باند کوک باشی
چانسا:هان؟
ا.ت:خوشم نمیاد حرفمو دوبار تکرار کنم
چانسا:بله حتما
ا.ت:خوبه
بعد رفتم سوار ماشین سیز تلخ پرنگم شدن به راننده گفتم خودم میخوام برم و این ماشین ماشین ماین شخصی من بود
برای آخرین بار خواستم برم یکم بگردم شاید ۴ سال بعد هم بر نگشتم
من وقتی برای کوک به عنوان جاسوس کار میکردم بهش حسایی پیدا کردم اما وقتی میدیدم با کسای دیگه ای حسامو پنهون کردم و برای هرفم تلاش کردم
_______________
بچها ۴ پارت گذاشتم چون دو روز نزاشتم کیف کنین
۹.۵k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.